به شكل كلی كتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است داستان ماجراجویی های مادربزرگ و السا است كه در هر حال از همدیگر محافظت می كنند. این دو نفر دنیای خودشان را دارند.
درباره ی نویسنده : كارل فردریك بكمن نویسنده سوئدی در استكهلم به دنیا آمده است.او در سال 2012 كتاب مردی به نام اوه را نوشت كه همان سال بیش از 600 هزار نسخه از آن فروش رفت. این كتاب در حال حاضر به بیش از 30 زبان ترجمه شده، رتبه اول پرفروشهای سوئد و نیویورك تایمز را از آن خود كرده و فیلم برگرفته از كتاب با همین نام در 2016 در سینماهای جهان اكران شد . مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است رمانی دیگر از فردریك بكمن است.
مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است رمان جذاب دیگری است از نویسنده ای خلاق، شوخ طبع و نكته سنج. داستان زندگی و مرگ و داستان یكی از مهم ترین حقوق انسان: حق متفاوت بودن.
داستان این كتاب در مورد السا، دختر هفت ساله ای است كه با همه هفت ساله های دیگر فرق دارد.
بزرگ ترهای دوروبرش معتقدند او «به عنوان یك هفت ساله زیادی سرش می شود». السا می داند بزرگ ترها منظورشان این است كه «او به عنوان یك هفت ساله زیادی رو اعصاب است»
همچنین این كتاب در مورد مادربزرگ هفتاد و هفت ساله ای است كه او هم با بقیه فرق دارد. السا زیادی سرش می شود و مامان بزرگ زیادی سرخوش است.
به شكل كلی این كتاب داستان ماجراجویی های مادربزرگ و السا است كه در هر حال از همدیگر محافظت می كنند. این دو نفر دنیای خودشان را دارند.
در ادامه مادربزرگ از دنیا می رود، اما قبل از مرگش مسئولیت هایی به عهده السا می گذارد كه این مسئولیت ها با افسانه هایی كه مادربزرگ برای السا تعریف كرده است، تطابق دارد و…
شخصیت های اصلی این كتاب یك دختر 7 ساله و یك مادربزرگ 77 ساله هستند. وجه مشترك این دو شخصیت این است كه هردو متفاوت هستند و تخیل قوی هم دارند.
كتاب پرماجرایی هستش كه به زبان ساده و گاه به زبان كودكانه روایت می شود. اما این كتاب مخصوص بچه های 7 ساله یا افراد 77 ساله نیست، این كتاب را همه می توانند بخوانند و با آن ارتباط برقرار كنند. چون در كتاب موضوعاتی مطرح می شود كه واقعا جای فكر دارد.
مامان بزرگ می گوید السا نباید به حرف این احمق ها توجه كند، چون آدم های بزرگ همیشه با بقیه فرق دارند: ابرقهرمان ها را ببین. اگر نیروهای مافوق طبیعی چیزهای عادی و روزمره ای بودند، همه مردم به آن ها دسترسی داشتند.
«به من نگو خیلی خب بابا! تو بودی كه پی پی پرت كردی طرف پلیس.»
«این قدر هارت و پورت نكن. شدی عین مادرت. فندك داری؟»
«من فقط هفت سالمه!»
«تا كی می خوای هفت سالگیت رو بهانه كنی؟»
«تا وقتی هفت سالم تموم شه.»
السا بچه ای است كه خیلی زود یاد گرفت اگر می خواهد در زندگی پیشرفت كند و به جایی برسد، باید موسیقی متن زندگی اش را خودش انتخاب كند.
وقتی مادربزرگ داری، انگار یك ارتش پشت سرت داری. این بزرگ ترین امتیاز یك نوه است: اینكه بدانی یك نفر همیشه طرف تو است، هرچه پیش بیاید. حتی وقتی اشتباه می كنی. در واقع، مخصوصا وقتی اشتباه می كنی.
یك مادربزرگ هم نقش شمشیر را دارد و هم نقش سپر. وقتی تو مدرسه می گویند السا «متفاوت» است، طوری كه انگار متفاوت بودن به معنی بد بودن است، یا وقتی السا با بدن كبود از مدرسه به خانه می آید و مدیر مدرسه می گوید «باید یاد بگیرد با بقیه هم رنگ شود»، این جور وقت ها مامان بزرگ پشت او است.
السا هالووین را دوست دارد: چون در هالووین متفاوت بودن عادی است.
فقط آدم های پرمدعای دنیای واقعی كه هیچ چیز را بهتر نمی دانند ممكن است جمله ای تا این حد احمقانه بگویند كه «فقط یك كابوس بوده.» هیچ «فقط» كابوسی وجود ندارد؛ كابوس ها موجودات زنده هستند، ابرهای سیاه و كوچك ناامنی و اندوه كه شب ها وقتی همه خواب اند یواشكی بین خانه ها رفت و آمد می كنند، همه در و پنجره ها را امتحان می كنند تا راه ورودی پیدا كنند و اضطراب به بار بیاورند.