موضوع كتاب كافه زیر دریا از این قرار است كه نویسنده به دنبال مردمسنی كه به درون آب میرود و ناپدید میشود،وارد كافهای میشود كه درون و زیر دریاست!در آن كافه از راوی دعوت میشود بنشیندوگوش كندچون آن شب قرار است هركسی داستانی را تعریف كند...
درباره نویسنده: استفانو بننی : نویسنده، شاعر و روزنامهنگار ایتالیایی در شهر بولونیا به دنیا آمد . او نوشتن را با روزنامهنگاری آغاز كرد. تاب اولش، كافه ورزش، را در سال 1976 انتشارات موندادوری، ازبزرگترین ناشران اینالیا منتشر كرد. بنی از آن به بعد رمانهای متعددی نوشت و همچنین چند مجموعه داستان و شعر منتشر كرد. نمایشنامهها و فیلمنامههایی هم نوشته است كه خودش كارگردانیشان كرده است.
استفانو بنی فضایی تخیلی را وارد جامعه مدرن میكند و آن را گسترش میدهد و متقابلا از درون جامعه مدرن به درون فضایی علمی – تخیلی میرود و روایتهایی میپروراند كه یكی شگفت انگیزتر از دیگری است.
موضوع كتاب كافه زیر دریا از این قرار است كه نویسنده به دنبال مرد مسنی كه به درون آب میرود و ناپدید میشود، وارد كافهای میشود كه درون و زیر دریاست! در آن كافه از راوی دعوت میشود بنشیند و گوش كند چون آن شب قرار است هركسی داستانی را تعریف كند… تا اینجا اینطور به نظر میرسد كه با هزار و یكشبی ایتالیایی روبرو هستیم.
نوع نگارش داستانهای بنی كاملا ایتالیایی است! میتوانید ذهنیت شوخ و آسان گیر، گهگاهی بد دهن و در عین حال خوشصحبت یك مرد ایتالیایی را در تمام داستانها دنبال كنید!
چیرهدستی استفانو بنی در تعریف داستان و دلنشین كردن وقایع، مثال زدنی است! در حین خواندن كتاب كافه زیر دریا متوجه نمیشوید كه تا صفحه چند پیش رفتهاید. هر داستان شما را مشتاق خواندن داستان بعدی و ماجراجویی عجیب و جادویی میكند. قلم استفانو بنی گاهی به شدت صریح میشود كه به نوعی ریشه در فرهنگ جامعهای ایتالیایی دارد اما این صراحت آزار دهنده یا برخورنده نیست و برعكس شمارا با خود همراه میكند انگار كه در بعد از ظهر یك روز جمعه با دوستان و فامیل نشستهاید و هریك صمیمانه خاطره و داستانی برای شما تعریف میكنند كه چاشنی هر داستان با توجه به فرد روایتكننده گاهی دروغ و چاخان، گاهی رویا پردازی و گاهی القای ترس و وحشت است. البته در آخر كتاب متوجه میشوید دلیل اغراقها یا سرسری بودن برخی از داستانها چه بوده است و خود شما هم ممكن بود دست به تعریف چنین داستانهایی بزنید!
در ابتدای قصهای كه روایت میشود نام راوی بیان میشود و قبل از شروع هر داستان نیز جملهای قصار از بزرگان، كه این جملهها خود به تنهایی بسیار جملات تفكربرانگیز و دلنشینی هستند. در مجموع 21 داستان توسط 21 نفر تعریف میشود. موضوع، سبك و بلندی هركدام از داستانها متفاوت از دیگری است، جدای از این مسئله قلم نویسنده به نحوی است كه شما دچار ملال نمیشوید چون از قبل میدانید تمام این 21 نفر همان نویسنده است ولی از جانب راویان مختلفی نوشته است! نه! استفانو بنی برای هر یك از این راویان طوری به بیان پرداخته كه شما احساس نمیكنید این راوی همان نفر قبلی بود، بازیهایی كه با لحن و نگرش هر كدام از راویان شده، شخصیت آنها و بیان آنها را از یكدیگر متمایز میكند. در عین حال بین سبك نوشتاری گسستگی هم وجود ندارد. اما وجه مشترك اكثر این داستانها، خلاقیت و استفاده بینظیر از قوه تخیل است.
جنون و طنز استفانو بنی در داستان «شیمیتزه» به اوج میرسد. داستانی كه توسط پری دریایی بیان میشود و اصطلاحاتی است از زبان مخصوص آن پری كه ما هیچ از آن نمیدانیم اما این شوخی بینظیر در قالب داستان طنازی عجیبی به آن اضافه كرده است و استفانو بنی به ما ثابت كرده است حتی با داستانی كه هیچی از آن (عمدا) معلوم و مفهوم نیست میتواند ما را دنبال خود بكشد. كاری كه وظیفه اصلی هر نویسنده است: بلد بودن گرفتن دست خواننده و با خود بردنش به مقصد دلخواه كه گاهی (به خصوص در مورد بنی) میتواند عمدا جای به خصوصی نباشد.
بخش هایی از این كتاب را در زیر بخوانید:
نمیدانم حرفم را باور میكنید یا نه. نیمی از عمر را به تمسخر آنچه دیگران به آن اعتقاد دارند میگذرانیم و نیمی دیگر را در اعتقاد به آنچه دیگران به تمسخر میگیرند. (كتاب كافه زیر دریا – صفحه 11)
سپیدهدم كه قرص خورشید از قله ماكو میآمد بالا، گیر میكند به درختی كه صاعقه خشكش كرده بود و در نتیجه سوراخ میشود. در واقع سرجایش، روی دامنهی آن طرف كوه، میماند، بادش خالی میشود و وضع اسفناكی پیدا میكند. اوفیزینا جوشكاریاش میكند و بعد وصلش میكند به پمپ. نتیجه اینكه قرص خورشید بعد از یك مدتی كمی پرباد میشود و دومرتبه شروع میكند به بالا امدن… برف آب شد و همه چیز به حالت طبیعیاش برگشت، غیر از ما. (كتاب كافه زیر دریا – صفحه 21)
شیطان انگار بخواهد خود را توجیه كند میگوید: میبینید؟ ما هر دو هنرمندیم!
-كاملا درست میفرمایید جناب شیطان. هر دو هندمندیم. آن وقت شما، همین شما، من را به تكبر متهم میكنید! اما آیا هنر بدون افراط وجود دارد؟ آیا آنچه اندازه و معیار مینامیم نمیتواند همان شلواری باشد كه بعد از سفر طولانی دیدگاههایمان به پا میكنیم؟ آیا زبان بدون استعاره، غذایی كه كیفور نكند، یا شیطانی كه بیدندان باشد وجود دارد؟
-تند نروید، تند نروید… هنر سادگی هم هست.
اورالف میگوید: «سادگی شیوه متظاهرانهی قرن است.» (كتاب كافه زیر دریا – صفحه 39)
تقدیم به اتوره بالدی
رفیق شفیق و دوچرخه سوار.
لیموترشی نارسT او را به كام مرگ كشاند.
عزیزان و دوستانش او را در اینجا گذاشتند
تا در بهشت به او خوشامد بگویند.
و مطمئن هستند كه او به بهشت رسیده است
چرا كه در سربالایی رفتن همتا ندارد. (كتاب كافه زیر دریا – صفحه 90)
روشنایی نیست كه سایه را پاك میكند
سایه است كه روشنایی را پاك میكند
روز، تورا بازی میدهد، بعد رهایت میكند
شب كه آمد، میشود ارباب تو. (كتاب كافه زیر دریا – صفحه 127)
پیرمرد در تخت خواب بود، با كلی بالش كه تقریبا نشستهاش كرده بودند. منظم نفس میكشید، منتها یك جور خر خری توی گلوی داشت. خواب بود. فقط انگار در خواب است كه هركاری میكنی دنیا را تغییر نمیدهد. (كتاب كافه زیر دریا – صفحه 244)