فصلی از یك رمان : جاناتان مرغ دریایی به قلم ریچارد باخ « جاناتان مرغ دریایی»

در این رمان با مرغ دریایی‌ای روبه‌رو هستیم كه حاضر نیست تحقیر دیگران را بپذیرد و عصیانگر می‌شود. به مخالفت می‌پردازد و از كاری كه كرده است پشیمان نمی‌شود.

1397/08/07
|
17:10

درباره نویسنده : ریچارد دیوید باخ (به انگلیسی: Richard David Bach) خلبان و نویسندهٔ آمریكایی است.او نویسنده ی رمان « جانان مرغ دریایی » است .
قبل از هرچیز باید اشاره كنیم كه معرفی كتاب جاناتان مرغ دریایی بر اساس ترجمه كاوه میرعباسی (نشر نی) است و رمان تنها سه بخش دارد. اما چندی پیش، نویسنده كتاب، ریچارد باخ بنابر دلایلی ادامه رمان را نوشت و بخش چهارمی هم از به كتاب خودش اضافه كرد.
در ابتدای كتاب آمده است:
پیشكش به جاناتان مرغ دریایی راستین، كه درون همگی‌مان می‌زید.
این كتاب در مورد جاناتان لیوینگستون، یك مرغ دریایی است كه دوست ندارد مثل هزاران مرغ دریایی دیگر فقط به فكر خوردن و خوابیدن و گذران زندگی باشد. جاناتان می‌خواهد به شكل حرفه‌ای پرواز را یاد بگیرید. به همین خاطر دور از دیگران مراغ دریایی، تنها به تمرین مشغول است.

در قسمتی از متن كتاب می‌خوانیم:

اغلب مرغ‌های دریایی دغدغه‌شان فقط این است كه ابتدایی‌ترین شیوه‌های پرواز را یاد بگیرند: چگونه خود را از كرانه به خوراك برسانند و برگردند. برای اغلب مرغ‌هایی دریایی، سیر كردن شكم بر اشتیاق به پرواز می‌چربد. اما برای این مرغ دریاییِ خاص، خوردن مهم نبود، بلكه به پرواز اهمیت می‌داد. بیش از هر چیز دیگر در دنیا. جاناتان لیوینگستون شیفته‌ی پرواز بود.

مدتی بعد جاناتان متوجه می‌شود كه دیگران به شكل عجیبی به او نگاه می‌كنند و تلاش‌های او برای یادگیری پرواز را درك نمی‌كنند. حتی پدر و مادرش هم نگران او می‌شوند كه فقط تمرین می‌كند و هیچ غذا نمی‌خورد و یك مشت پر و استخوان شده است. از جاناتان می‌خواهند كه همرنگ جماعت باشد و مانند دیگران زندگی كند. اما جاناتان هدف والاتری دارد و در جواب مادرش چنین می‌گوید:

باكم نیست كه یك مشت پر و استخوان بیش‌تر نباشم، مادر. فقط می‌خواهم بدانم در هوا چه كاری ازم برمیاد و چه كاری ازم ساخته نیست، همین و بس. جز این خواسته‌ای ندارم.
جاناتان هر روز با شوق بیشتر تمرین و انوع تكنیك‌های پرواز را كشف می‌كرد. اما یك روز ارشد گله او را به وسط مرغان دریایی كه برای شورای بزرگ دور هم جمع شده بودند فراخواند و گفت:

جاناتان لیوینگستون مرغ دریایی، یك روز می‌فهمی بی‌مسئولیتی عاقبت خوشی ندارد. زندگی ناشناخته و ناشناختنی است، و ما چیزی از آن نمی‌دانیم جز این‌كه به‌دنیا آمده‌ایم تا شكم‌مان را سیر بكنیم، و تا جایی كه برای‌مان امكان دارد زنده بمانیم.

و به این ترتیب جاناتان مرغ دریایی از گله طرد شد.

اما طرد شدن جاناتان تازه شروع اصلی ماجراهایی زیبا و خواندنی است كه بدون شك الهام‌بخش هر خواننده‌ای است.

در قسمتی از متن كتاب می‌خوانیم:

جاناتان مرغ دریایی روزهای بعد را در انزوا سپری كرد، ولی پروازكنان تا دوردست و فراسوی صخره‌های بلند می‌رفت. از تنهایی غصه نمی‌خورد، فقط از این بابت اندوهگین بود كه سایر مرغان دریایی حاضر نیستند به شكوه پرواز، كه در انتظارشان است، باور بیاورند؛ حاضر نیستند چشمان‌شان را باز كنند و ببینند.
جاناتان مرغ دریایی یك رمان كوتاه، پرمغز، سرشار از امید و مناسب برای همه‌ی افراد است كه شما هم حتما باید آن را مطالعه كنید!

بدون شك داستان جاناتان الهام‌بخش همه‌ی آدم‌هایی است كه به نحوی متفاوت هستند و جامعه به همین دلیل متفاوت بودن حاضر نیست آن‌ها را بپذیرد. الهام‌بخش آدم‌های طرد شده‌ای كه به دنبال هدفی رفته‌اند كه همگان قادر به درك آن نیستند. الهام‌بخش آدم‌هایی كه به مسئله‌ی زندگی فكر می‌كنند و می‌خواهند معنایی برای آن پیدا كنند. الهام‌بخش آدم‌هایی كه از انگشت‌نما شدن ترسی ندارند و به هر طریقی هدف والای خود را دنبال می‌كنند.

در این رمان با مرغ دریایی‌ای روبه‌رو هستیم كه حاضر نیست تحقیر دیگران را بپذیرد و عصیانگر می‌شود. به مخالفت می‌پردازد و از كاری كه كرده است پشیمان نمی‌شود.

از متن كتاب:

سابقه نداشت مرغان دریایی در پاسخ به «شورای بزرگ» سخنی بگویند و اعتراض بكنند، ولی صدای جاناتان بلند شد. چنین خروشید: «بی‌مسئولیتی؟ برادران! رفتار چه كسی مسئولانه‌تر است از مرغی دریایی كه برای زندگی مفهومی والاتر و مقصودی برتر یافته و از پی آن‌ها می‌رود؟ هزارن سال دنبال كله‌ی ماهی‌ها به هر كنج و گوشه‌ای سرك كشیده‌ام، ولی حالا دلیلی برای زیستن داریم: یادگیری، كشف، نیل به آزادی!»

كتاب یك جنبه‌ی عرفانی نیز دارد كه برای فاش نشدن بیشتر داستان كتاب به آن اشاره‌ای نمی‌كنیم. در خواندن جاناتان مرغ دریایی شك نكنید و مطمئن باشید این كتاب كوچك برای همیشه در گوشه‌ای از ذهن شما ماندگار خواهد شد.

دسترسی سریع