گفتگو با استاد منوچهر صدوقی سها در باره فلسفه و فلسفه ی اسلامی و تفاوتهای آن
استاد منوچهر صدوقی سها در سال 1327 متولد شد . وی نویسنده، پژوهشگر، عرفانپژوه، فیلسوف و حقوقدان ایرانیست. او تحصیلات دانشگاهیاش را در رشته حقوق تا مقطع لیسانس پی گرفت. بعد از آن تحصیلات خود را در حوزه علمیه تا مراحل عالی عرفان و فلسفه ادامه داد و هم اكنون علاوه بر وكالت دادگستری، در برخی از دانشگاههای كشور و همچنین مؤسسه حكمت و فلسفه به تدریس میكند .
منوچهر صدوقی سها در گفتگو با رادیو فرهنگ به پرسش هایی درباره ی فلسفه ی اسلامی پاسخ داد .
استاد منوچهر صدوقی سها با توجه به ریشه دار بودن علم فلسفه در پاسخ به این سوال كه فلسفه و فلسفه ی اسلامی چیست گفت :" برخلاف نظر سایر مستشرقین یك دستگاه فلسفی قائم بالذاتی به نام فلسفه ی اسلامی وجود دارد" . ایشان درباره ی مقدمات مبحث فلسفه اظهار داشت :
"در عالم تاریخ جدید فلسفه در اواخر قرن 18 و از شخصی به نام بروكر آغاز میشود او اولین مورخ رسمی فلسفه در دوران جدید است . بروكر معتقد بود كه چون فلسفه صرفا عقلی و مبتنی بر عقل است لذا فلسفه ی دینی معنا ندارد ، بروكر عبارت معروفی دارد كه میگوید فلسفه ی اسلامی ، همانند مثلث چهار ضلعی است در صورتیكه مثلث سه ضلع دارد و اگر اضلاع آن چهار عدد شد دیگر نمیتواند مثلث باشد . درباره ی فلسفه هم چون صرفا عقلی است اگر آن را مستند بر دین كنید نقلی میشود و گویی شبیه همان مثلث كه به جای سه ضلع ، چهار ضلع و زاویه دارد و مثلث چهار ضلعی با چها زاویه وجود ندارد .
این تفكر تا این اواخر هم ادامه داشت اما معتقدین به این بحث از یك معنا غفلت میكردند درست است كه فلسفه ی رسمی مبتنی بر عقل است اما در فلسفه مبحثی با عنوان اجزا ء العلوم مطرح میشود .هیچ علمی علم نیست مگر آنكه دارای سه ركن باشد 1- موضوع 2-مبادی 3- مسایل .
اگر علم موضوع نداشته باشد علم نیست به عنوان مثال علم تاریخ موضوعش تغییرات است اگر تغییر یا دگرگونی را حذف كنید علمی به نام تاریخ وجود نخواهد داشت . حكیم ابوعلی سینا فرمولی را ارئه داده است كه هر علمی همانطور كه موضوع دارد ، مسایل و مبادی دارد . مبادی اسمش مشخص است یعنی مبداء برهان است .مبداء فلسفه ی رسمی صرفا عقل است فلسفه ی اسلامی مبادی متعددی دارد .
مبحثی در فلسفه ی اسلامی به نام اپیستومولوژی اسلامی (Epistemology) به معنای مبادی ادراك در اسلام مطرح است . نتیجه ی این بحث این است كه برخلاف شایع ،فلسفه ی دینی ممكن الحصول است و آن را از فلسفه بودن بیرون نمی آورد زیرا موضوع فلسفه ی دینی وجود ، مانند فلسفه ی رسمی است . مسایل آنها مشترك است و اختلاف آنها صرفا در مبادی است .فلسفه ی رسمی مبداء فلسفه را عقل میداند در صورتیكه فلسفه ی اسلامی مبادی متعدده ای را در نظر میگیرد ."
استاد صدوقی سها در ادامه تعبیر شخصی خود را اینچنین بیان كرد :" فلاسفه ی عظام ( فلاسفه ی اسلامی و غیر اسلامی ، ایرانی و غیر ایرانی )با تمام بزرگی هایی كه دارند و تمام احترامی كه برای آنها قائل هستم ، متاسفانه ظلم بزرگی به انسان كرده اند زیرا مبنای ادراك را تنها منحصر به عقل كرده اند . در اینجا لازم میبینم مثالی ذكر كنم . فرض كنید پشت اتاقی كه الان ما در آن هستیم باغی دلگشا و زیبا وجود دارد و بیست پنجره بر دیدار این اتاق است كه تمام این پنجره ها مشرف به این باغ زیباست و كسی تمام این پنجره ها را ببندد و بگوید تنها از یك پنجره میتوان به این باغ نگاه كرد . در صورتیكه از تمام آن بیست پنجره ی بزرگ هم میتوانستیم آن باغ را از زوایای مختلف نظاره كنیم و محدود كردن انسان به یك پنجره در حقیقت ظلم است .
فلاسفه ی عظام ( فلاسفه ی اسلامی و غیر اسلامی ، ایرانی و غیر ایرانی ) در واقع تمام پنجره های ادراكی انسان را بستند و همه چیز را محدود به عقل كردند .ما منكر فضیلت عقل نیستیم . عقل ، در راس است اما عقل منحصر است به محدوده معقولات . اگر ما میگوییم برترین بلكه یگانه مدرك حقایق عقل میباشد پس دیدنی ها را هم باید با عقل بفهمیم و چشم و گوش را تعطیل كرده و بگوییم عقل هم باید ببیند هم باید بشنود و این ظلم بزرگی است .
یكی از قوای بزرگ و ادراكی انسان عقل است اما در محدوده ی خودش . متعلق عقل كلیات است عقل با جزییات سر و كار ندارد . پس جزییات را چه باید كرد ؟
انسان در كنار عقل، عاطفه دارد شهود و بسیاری مدركات دیگر را دارد . به چه دلیل باید تمام دریچه های درونی انسان را به عالم خارج ببندیم وتنها به عقل اكتفا كنیم ؟
نتیجه ی بحث اینكه فلسفه ی اسلامی صرفا مبتنی بر عقل نیست ، عقل را انكار نمیكند . عقل در جایگاه خود مهم است اما ادراكات ما صرفا مدركات عقلی نیست . بنده تاكید میكنم كه فلسفه ی اسلامی یك دستگاه قاءم بالذات است و تفاوت آن با فلسفه ی رسمی تنها در مبادی آن است . موضوع و مسایل آن مشترك است .