اگر می خواهیم بدانیم كه در جهان بینی ایرانیان چه چیزهایی ارزشمند و چه چیزهایی بی ارزش هستند، شاهنامه فردوسی بهترین سندی است كه جهان بینی ایرانیان را به كامل ترین شكل ممكن و بهترین بیان ممكن بر ما عرضه می كند.
نویسنده : ارسطو جنیدی
به نام خداوند خورشید و ماه
كه دل را به نامش خرد داد راه
سلام بر تو پارسی زبان دلباخته فردوسی بزرگ و تو فرزند پاك سرشت و دانای ایران زمین.
امروز هم با بخش سوم از ((دمی با شاهنامه)) میهمان چشمان پرمهرتان هستیم.
امروز به مباحث اخلاقی در این كتاب ارزشمند و نكوهش بدی ها و زشتی ها در شاهنامه خواهیم پرداخت.
شاهنامه برترین و كامل ترین نمود وجدان عمومی و خرد جمعی نیاكان پاك سرشت ماست.
هرآنچه در دیدگاه فرهنگ اهورایی ایران زمین دلسپردنی و زیبا و ستوده است، با شیرین ترین بیان ممكن در شاهنامه ذكر شده و نیز هرآنچه كه ناپسند و زشت و نازیباست هم در شاهنامه نكوهش شده و شاهنامه از منظر اخلاقی اساساً اثری است كه پهنه مبارزه نیكی با بدی و زیبایی با زشتی است.
به دیگر بیان، اگر می خواهیم بدانیم كه در جهان بینی ایرانیان چه چیزهایی ارزشمند و چه چیزهایی بی ارزش هستند، شاهنامه فردوسی بهترین سندی است كه جهان بینی ایرانیان را به كامل ترین شكل ممكن و بهترین بیان ممكن بر ما عرضه می كند.
هر صفت ناپسند و ناستوده ای كه در وجود شخصیتهای كریه و پلید حماسه ملی ما ظهور یافته فرصتی به شاعر حماسه سرای ما بخشیده تا آن بدی ها را در مقابل چشمان خواننده اثر ، رسوا سازد. دقت فردوسی در تشریح شخصیتهای منفی اثرش یك نقطه قوت بی نظیر برای كتاب مستطاب اوست.
در دیگر آثار ادب پارسی شخصیت پردازیها بسیار بسیار زیبا و دقیق هستند اما در قیاس با شاهنامه تا این حد دقیق نیست و دیگر شاعران بزرگ ما اگر توفیقی در شخصیت پردازی داشته اند به علت پیروی و پا جا پای فردوسی بزرگ گذاشتنشان بوده است. گرچه باز هم به اندازه فردوسی در این كار موفق نبوده اند، جز نظامی گنجه ای كه حقیقتاً از عهده برآمده است.
پس می توان گفت بدون تردید هیچ كتابی به اندازه شاهنامه در تحلیل شخصیتهای داستانی خویش موفق نبوده است. حتی شاهنامه در قیاس با آثار ادبیات سایر ملل نیز از این جهت كاملاً برابری دارد و موضوع شخصیت پردازی در این كتاب حتی از بهترین آثار كلاسیك ادبیات مغرب زمین نیز برجسته تر و پخته تر است.
شخصیتهای شاهنامه تخت و یك دست و منجمد نیستند؛ بلكه زنده و پویا هستند. با تمامی پیچیدگی های یك شخصیت انسانی.
شخصیتهای منفی شاهنامه با رفتارهای نكوهیده خود به شكلی غیر مستقیم فطرت پاك انسانی ما را به چالش و مبارزه دعوت می كنند.
دیدن هر صفت بدی ما را به نفرت از آن صفت و فاعل آن صفت برمی انگیزد و در واقع شاعر هنرمند ما به قدری استادانه بدیهای هر شخصیت بدی را به تصویر می كشد كه ضمیر پاك و دل مصفای خواننده ناخودآگاه از آن شخصیت و آن رفتار اهریمنی بیزاری می جوید و بلعكس به سمت چهره های نیك سرشت و عزیز و خوب شاهنامه میل و كشش پیدا می كند.
از میان صفات رذیله انسان در این مجال به چند مورد اشاره می كنیم كه نكوهش آنها در شاهنامه فردوسی بزرگ متجلی شده است. البته مباحث اخلاقی و انسان ساز در شاهنامه به قدری گسترده و فراوان است كه از مجال صدها مقال و مقاله نیز بیرون خواهد بود و ما به ناچار تنها به صورت اشاره به موارد انگشت شماری می پردازیم.
نكوهش آزمندی:
استاد بزرگوار و بی همتای ما، حكیم ابوالقاسم فردوسی بزرگ، هریك از خوی های زشت را نكوهش فراوان كرده است لیكن آز را سرچشمه همه زشتیهای اخلاقی می داند و بیشتر بدی ها را وابسته به آز می شناسد:
ایا دانشی مرد بسیار هوش/
همه جامه آزمندی مپوش //
چه جویی ازین تیره خاك نژند؟ /
كه هم بازگرداندت مستمند //
این كلام فردوسی بزرگ با احادیث زیبای فرهنگ اسلامی نیز همخوانی دارد. مثلا با این روایت كه حضرت پیغمبر اكرم فرمودند: ((حب دنیا ریشه تمامی گناهان است.)) و آزمندی نیز در حقیقت چیزی جز رها كردن افسار اسب سركش نفس و دلبستگی به دنیای دون نیست.
و این یك حقیقت است كه هركدام از ما در نهایت در چند وجب خاكی كه به اندازه قامتمان باشد خواهیم آرامید:
سرانجام هم جز به بالای خویش/
نیابد كسی بهره از جای خویش //
آزمندی چنان دیو خطرناك و سركشی است كه حتی چشم دل و جان انسان را هم می بندد و كار را به جایی می رساند كه ضحاك وار، پدر عزیز خویش را از پای در می آورد و یا جوانی نازنین چون سیاووش را كه جز نیكی و مهربانی نیندوخته است،به خنجر كین افراسیاب سر می برد.
این حرص و آز موجب تلخكامی و بدبختی بشر است. در واقع بشر تنها اگر آزمندی را رها كند ، شادمانی و شادكامی و خوشبختی به او روی آورد:
همه تلخی از بهر بیشی بوَد /
مبادا كه با آز خویشی بوَد //
گرت دل نه با رای آهرمنست /
سوی آز منگر كه او دشمنست //
آزمندی سبب می شود كه انسان حتی از مال و دارایی خود وه باید موجب رفاه و آسایش او باشد نیز نتواند بهره ای ببرد. زیرا حرص و آز او را به خساست وا می دارد:
بپوش و بپاش و بندش و بخور /
تو را بهره اینست ازین رهگذر //
چو دانی كه ایدر نمانی دراز /
به تارُك(= بالای سر، فرق سر) چرا بر نهی تاج آز ؟ //
به رنج درازیم و در چنگ آز /
ندانیم ما آشكارا ز راز //
و نمونه ای از طنزی زیبای كلام فردوسی بزرگ. استاد می فرماید آنكه آز می ورزد در حقیقت پاسبان مال دیگران است. زیرا آز او اجازه لذت بردن از مال و ثروتش را نمی دهد و این خساست او تا پای گور همراه او خواهد بود. نهایتاً این بازماندگانند كه از حاصل آزمندی او بهره می برند:
به بیشی چرا شادمانی كنم؟ /
بدین خواسته پاسبانی كنم؟ //
و خلاصه كلام در نكوهش آزمندی آنكه:
تو از آز باشی همیشه به رنج /
كه همواره سیری نیابی ز گنج //
و خسّت كه نتیجه و حاصل طبیعی آز است نیز در كلام استاد ما نكوهیده است. آنكه خسیس و ظالم است در حقیقت به خود ظلم می كند و تباه كنند ان نفس پاك الهی درون خویش است :
لئیمی و كژی ز بیچارگیست /
به بیدادگر بر، بباید گریست //
از دیگر صفات ناپسندی كه در شاهنامه نكوهیده شده است باید به دروغگویی اشاره كرد.
می دانیم كه در فرهنگ درخشان ایران باستان هیچ گناهی بدتر و زشت تر از دورغگویی وجود ندارد.
دروغگو هرچند بكوشد كه دروغ خوبگیش را زینت دهد و زیبا جلوه دهد اما انسانهای خردمند می به دروغ او می برند و این دروغ وی در نزد خردمندان هرگز فروغ و نورانیتی نخواهد یافت:
وگر نیز گَردی به گِرد دروغ /
نگیرد برِ من دروغت فروغ //
مكن دوستی با دروغ آزمای /
همان نیز با مرد ناپاك رای //
به گِرد دروغ هیچ گونه مگرد /
چو گَردی، بوَد بخت را روی زرد //
چنان كه گفته شد سخنان پند آموز و گفتارهای بسیار زیبای حكیمانه اخلاقی در شاهنامه بسیار بسیار فراوانند و امروز به ذكر فوق ابعاده كوتاهی از دو صفت نكوهش شده در شاهنامه بسنده كردیم. در گفتارهای بعدی باز هم به اخلاق در شاهنامه خواهیم پرداخت.
تا هفته آینده و دیداری دوباره، در كنار شاهنامه، دلتان شادمان و اندیشه تان پر فروغ باد...