آئورا نخستین رمانی ست كه فوئنتس از راه اسطوره شناسی به شخصیت های داستانش نظاره می كند. داستانی كم حجم ولی بی اندازه پر مغز.
درباره ی نویسنده : كارلوس فوئنتس كه همگان او را به عنوان پدر ادبیات آمریكای لاتین می شناسند در سال 1928 در مكزیكوسیتی، پایتخت مكزیك، به دنیا آمد. تا سن شانزدهسالگی را در سانتیاگو و شیلی گذراند. اولین اثر ادبیاش در 1954 منتشر شد كه مجموعهای از داستانهای كوتاه بود و نخستین رمان «آنجا كه هوا صاف است» را در 1958 نوشت كه شهرت و اعتبار فراوانی برایش به ارمغان آورد. پس از این موفقیت فوئنتس مشاغل دیپلماتیكش را رها كرد و تماموقت به نوشتن پرداخت. او در 1959 به هاوانا رفت و شاهد انقلاب كوبا بود و مقالههایی در حمایت از فیدل كاسترو نوشت. در فاصلهی سالهای 1959 تا 1962 نشریهی ادبی معروف الاسپكتادور را تأسیس كرد و دو رمان «مرگ آرتمیو كروز» و «آئورا» را نوشت.
تعریف آئورا یا هاله ی نورانی در فرهنگ لغات ، تجلی نامرئی یا میدان انرژی است كه اطراف تمام موجودات زنده و اشیا را احاطه كرده است . كارشناسان نظریه «آئورا» اعتقاد دارند كه این پدیده انعكاس ثبت كامل گذشته و حال و آینده ماست واگر خواننده اثر فوئنتس با سر فصل های این نظریه آشنا باشد به خوبی در خواهد یافت كه نویسنده اورا به چه معجون گوارایی دعوت كرده است.
كارلوس فوئنتس در«آئورا»هنگامه ای ازشخصیت پردازی بر پا كرده است،او با خلق شخصیتی ظاهرا محوری به نام «خانم كونسوئلو»به عنوان كسی كه علاقه دارد خاطرات پراكنده همسر مرحومش را به كمك فلیپه مونترو جمع و جور كند، همواره از برادر زاده اش یعنی «آئورا»می گوید وآمدن قریب الوقوع او را نوید می دهد و جوان مهمان را در تب و تابی غریب فرو می برد كه شبیه به عشق است.
آئورا نخستین رمانی ست كه فوئنتس از راه اسطوره شناسی به شخصیت های داستانش نظاره می كند. داستانی كم حجم ولی بی اندازه پر مغز.
در این داستان چهار(دو!) شخصیت داریم : فیلیپه مونترو تاریخ دان جوان (كه با توجه به روایت دوم شخص, خواننده خود را در جایگاه او حس می كند); كونسئلو پیرزنی مسن كه رفتاری عجیب دارد و در اتاقش كه پر از موش و شیشه های دارو (گیاهی) است زندگی می كند; آئورا دختری جوان با جوانی سیال! كه به عنوان برادرزاده معرفی می شود; شوهر مرحوم پیرزن ,ژنرال یورنته, كه از طریق خاطراتش در داستان حضور دارد و در طول داستان شما متوجه استحاله تدریجی شخصیت ها می شوید...
فیلیپه (و شما) پس از ورود و با خواندن خاطرات و دیدن فضای خانه و البته آئورا , كونسئلو را پیرزنی شیطان صفت و عجیب می یابد كه در پی بازیابی جوانی خود برادرزاده اش را استثمار می كند. او كه در تمنای وصال آئورا می سوزد و حس نجات بخشیی كه اینگونه مواقع در مردان زبانه می كشد! او را به این فكر می اندازد كه با آئورا از این مكان فرار كند; البته پس از اتمام قراردادش و گرفتن حقوق مربوطه! اما غافل از این كه وارد دنیایی سورئال و فراواقعی(اگر دوست ندارید غیر واقعی) شده است كه...
فلیپه مونترو، تاریخدان جوان، طی دریافت یك آگهی شغلی و قدم گذاشتن در مسیری جدید، زندگی خود را دستخوش تحولی شگرف میكند. او در پی یافتن شغل جدید، به محل مورد نظر در آگهی مراجعه میكند. با خانهای بسیار قدیمی مواجه میشود كه گویی در تاریكی محض فرو رفته است. صاحب خانه كه زنی پیراست از او درخواست میكند كه در مقابل پذیرفتن هزینه ی هنگفتی، تاریخ زندگی همسرش را، كه چندین سال قبل فوت كرده، به رشته ی تحریر در آورد. فلیپه در آن خانه ی عجیب با دختری به نام آئورا آشنا میشود كه گویا برادرزادهی پیرزن است.
در این داستان آنقدر دنیای حقیقت و تخیل در هم تنیده شده است كه تشخیص آنها از همان آغاز برای خواننده دشوار می نماید. فوئنتس به شیوهای این داستان را نگاشته است كه خواننده به راحتی می تواند خود را در جای شخصیت اصلی داستان قرار دهد. و این همان ویژگی خاصی است كه این كتاب را از سایرین متمایز می نماید. خواننده، گویی همراه با فلیپه وارد خانه ی تاریك می شود و همراه او از تصور نزدیكیِ وهم و واقعیت درد می كشد. تمامی عناصر داستان به شیوه ای كنار یك دیگر چیده شده اند كه تشخیص گذشته را از زمان حال و آینده دشوار می كنند.
آئورا همان عاملی ست كه فلیپه را در آن خانه ی سحر آمیز حفظ میكند. زیبایی بیش از حد او، او را به یك اسطوره ی بی بدیل شبیه كرده است. او نماد جوانی و زیبایی از دست رفته ی پیرزن صاحب خانه است. فلیپه با خواندن خاطرات همسرِ پیرزن، در گذشته ها سیر می كند. پس از مدتی با تماشای عكس های او، متوجه می شود كه بی نهایت به همسر پیرزن شباهت دارد. حالا او هر لحظه بیشتر در این دنیای سورئال تحلیل می رود. در عین حال آئورا همان گذشته ی پیرزن است كه در لباس مخملین و چشم های سبزِ وهم آلود نمود پیدا كرده است.
اگر بگوییم كه هیچ نوع انطباق در این داستان وجود ندارد، به حق گفته ایم. پیری و جوانی، در دل تاریكیِ محض این خانه محو شده است. این ویژگی كتاب باعث می شود كه آن را از دسته ی كتاب های سورئالیست بدانیم. در این میان آئورا همان تمناست. تمنا برای مردود شمردن این تمایز ها. تمنا برای حل كردن گذشته در حال و آینده. تمنا برای جاودانگی عشق و جوانی. تمنا برای ماندن و زیستن...