یادداشت روز : مكتب اپیكوری ( قسمت اول ) « مكتب اپیكوری »

اپیكور، در ساموس، حوالی 340 تا 342 قبل از میلاد مسیح (ع) متولد شد و 270 سال پیش از میلاد مسیح درگذشت. او مكتب اپیكوری (ابیقوری) را بنا نهاد.

1397/04/12
|
16:46

نویسنده : علی شالچیان
اپیكور، در ساموس، حوالی 340 تا 342 قبل از میلاد مسیح (ع) متولد شد و 270 سال پیش از میلاد مسیح درگذشت. او مكتب اپیكوری (ابیقوری) را بنا نهاد. آنچه از او مى دانیم این است كه از كودكى به ذكاوت و تیزهوشى معروف بود و از همان آغاز حیات براین باور بود كه بدبختى مردم از ترس است: ترس از خدایان، و ترس از مرگ.
اپیكور – همانند فیلسوفان یونان- به وجود خدایان متعدد اعتقاد داشت، ولى مى گفت كه ایشان توجهى به این عالم ندارند، وگرنه صاعقه معابدشان را درهم نمى كوبید.
از نظر اپیكور، طبیعت ساخته خدایان نیست. از نظر او، هیچ چیز از عدم به وجود نمى آید، و هیچ چیز از وجود رهسپار عدم نمى شود. در طبیعت، عناصرى ازلى و بسیط وجود دارد، كه اجسام از تركیب آن ها حاصل می شود، و بدان ها بازمى گردند. هر جسمى، گرد آمده از ذرات ازلى فنا ناپذیرى است. موجودات زنده از زمین برآمده اند، و حركتشان در نتیجه آن نفسى است كه از ذرات سبك و در غایت لطافت و دقت تألیف شده است. نفس در بدن مانند مایع است در ظرف. چون ظرف شكسته شود، مایعى كه در آن است مى ریزد، و به اطراف پراكنده مى شود.
از منظر او، آدمى را نفسى است كه مبدأ حیات اوست، و روحى است كه مبدأ اندیشه او. این دو عنصر هر دو مادى و مؤلف از ذرات هستند. او می گفت: اگر خدایان از ما غافل اند، چه بیمى از آن ها داریم؟ و اگر مرگ، انحلال نفس و جسد است، چرا از مرگ مى ترسیم؟ هنگامى كه زنده‌ایم نباید از مرگ بترسیم، كه مرگ را با ما فاصله است، و پس از مرگ هم ترس را موجبى نیست، كه مرگ را احساس نكنیم . پس از مرگ به حالتى برمى گردیم كه قبل از حیاتمان داشتیم؛ یعنى مجموعه اى از ذرات كه بار دیگر اجساد دیگر و نفس هاى دیگر را تشكیل می دهند. این است سرنوشت انسان، و هركه آن را شناخت به آرامش و راحت رسید. لازم به ذكر است كه ما در اینجا فقط در صدد توصیف اندیشه های اپیكور و مكتب اپیكوری هستیم و توصیف آن ها به معنای تایید آن ها نیست.
از نظر اپیكور، قاعده اساسى در اخلاق این است كه آدمى بر وفق قوانین طبیعت زندگى كند
و نخست انسان باید بداند كه هدف و غایت زندگى، حصول سعادت است، و سعادت جز لذت نیست؛ پس لذت چیست؟ لذات بر دو قسم اند: لذات جسمانى و لذات روحانى. لذات روحانى امنیت است و آرامش خاطر و راحت، و این برتر از نخستین است؛ و خود به دو قسمت شود: لذات متحرك و لذات ساكن.
لذات متحرك تمتع (بهره بردن) است، و لذات ساكن عدم الم (درد نداشتن) ؛ و همین است كه ما را به سعادت رهبرى مى كند. آدمى را سه گونه رغبت است. نخست رغبت هاى طبیعى و ضرورى زندگى، چون رغبت به اكل و شرب. دوم رغبت هاى طبیعى غیرضرورى زندگى، چون زن خواستن. و سوم رغبت هاى غیرطبیعى و غیر ضرورى چون لذت قدرت جویى.
عاقل كسى است كه لذت هاى نوع نخست را اشباع كند، و از لذت هاى نوع دوم كمتر بهره برگیرد، و از لذت هاى نوع سوم اعراض ورزد. عاقل حكیم كسى است كه به اندك راضى باشد، و به قدر ضرورت اكتفا كند، و جز آن را حقیر شمارد. هنگامى كه حكیم احساس نیاز كند، همواره بیش از آنچه مى‌گیرد، مى دهد؛ زیرا او از گنجى كه در وجود خود دارد-یعنی گنج استغنا و بى نیازى- صرف نظر كرده است و اظهار نیاز نموده است.
بهترین راه براى بى نیازى، اندوختن مال نیست؛ بلكه در كم كردنِ نیاز است. راز خوشبختى این است كه هیچگاه دست نیاز به چیزهایى كه نمى توانیم بر آن ها دست یابیم، دراز نكنیم.

دسترسی سریع