یادداشت روز : دمی با چهره های درخشان زبان و ادبیات ایران زمین « دمی با یاد استاد بزرگوار و فرزانه، علامه سعید نفیسی »

در دنباله روندی كه مدتی است آغاز كرده ایم و هراز چندگاهی یكی از محققان و اندیشمندان بزرگ معاصر ایران را در حوزه ادبیات و علوم انسانی معرفی می كنیم، امروز نیكو خواهد بود كه از علامه روانشاد سعید نفیسی چند جمله ای سخن بگوییم.

1397/04/03
|
15:23

نویسنده : ارسطو جنیدی

سلامی به بلندای دماوند به فرزندان ایران زمین. درودی به زیبایی ادبیات ایران زمین به شیفتگان دانایی و عاشقان زبان شیرین پارسی.
استاد سعید نفیسی تجسم پركاری، كوشش و دقت علمی بود. از كسانی كه به معنی واقعی كلمه (( كم نظیر )) هستند.
این ادیب، نویسنده، مورخ، پژوهشگر و مصحح برجسته ادبی در هجدهمین روز از خردادماه سال 1274 در تهران چشم به جهان گشود.
پدرش مردی دانا و مدرس مدرسه بود و مدرسه ای به نام ((شرف)) را در تهران بنیان گذارده بود.
سعید نفیسی سالهای ابتدایی تحصیل را در همان مدرسه سپری كرد و دروس دوره متوسطه را نیز در مدرسه علمیه گذراند. سالهای بعد برادر بزرگترش او را برای ادامه تحصیل با خود به سوییس و سپس فرانسه برد و سعید جوان زبان فرانسوی، روسی و انگلیسی را به درجه بسیار عالی آموخت. در سال 1297 به ایران بازگشت و در مدرسه دارالفنون به تدریس مشغول شد و پس از آغاز به كار دانشگاه تهران، همراه با علامه فروزانفر و ملك الشعرای بهار و استاد ابراهیم پورداوود، از نخستین استادان ادبیات دانشگاه تهران بود كه به تدریس و تربیت دانشجویان همت گماشت.
همسر ارجمند استاد، بانو ((پریمرز نفیسی)) خاطرات بسیار زیبایی از كتاب دوستی و عشق استاد به مطالعه نقل كرده اند. ایشان خاطرنشان می كنند كه علامه نفیسی شیفته كتاب و خواندن و نوشتن بود. هرگز كتابی را در خانه حبس نمی كرد و چون دوستی كتابی را مطالبه می نمود، استاد با بزرگ منشی خاص خود كتاب مورد نظر را به شخص علاقه مند هدیه می داد و می فرمود باید كتاب را به دست مشتاق مطالعه رساند. باید كتاب به دست مردم بیفتد. كتاب را نباید حبس كرد و جلوی پیشرفت فكری مردم را گرفت و این كار را قدمی مهم در راه پیشرفت جامعه و به ویژه نسل جوان ایرانی می دانست.
سعید نفیسی داستان نویس نیز بود. داستانهای او اكثراً سرشار از احساسات هستند و شخصیت پردازیهای برجسته ای در آثار داستانی او به چشم نمی خورد. تنها استثناء از این قاعده، رمان (( نیمه راه بهشت )) است كه مضمون زنده و اجتماعی و طنز گاه گزنده و تلخ آن كه با جسارتی خاص ممزوج شده و آن را بدل به رمانی خوش ساخت و درخور توجه كرده است.
اما برجستگی خاص سعید نفیسی نه به داستانها و رمانهایش، بلكه به پژوهشها و تحقیقات ارزنده اوست.
در این مورد باید گفت اعتبار علمی علامه سعید نفیسی تا آنجاست كه وی را باید از اركان مسلم تحقیقِ بسیار دقیق و علمی و از دانشمندانی دانست كه سخنش استحكام و استواری كم نظیری دارد.
استاد قلمی بس پربار داشت. استاد فقید ایرج افشار نقل می كند كه نفیسی وقتی قلم در دست می گرفت به سرعتی عجیب زیباترین و علمی ترین مطالب را می نگاشت. اگر از او مطلبی در باب فلان موضوع ادبی یا شخصیت تاریخی می خواستند قلم بر كاغذ می نهاد و در كمترین زمانی چندین ستون از مطالب زیبا و درست و در عین حال با نثری دلپذیر و شیوا را می نوشت؛ به نحوی كه موجب تعجب و تحسین دیگران واقع می شد. كثرت آثار استاد روانشادمان- نفیسی- آن قدر زیاد است كه باید گفت از این حیث در كل دوره معاصر فقط و فقط با علامه فقید دكتر ذبیح الله صفا قابل مقایسه است و بس.
استاد نفیسی در زمینه شاهنامه تحقیقات فراوان داشت. نسخ كهن شاهنامه را مقابله كرده بود و چاپی بر اساس نسخه بروخیم عرضه كرد.
كتابی مستطاب در مورد شیخ الرئیس ابن سینا دارد با نام ((پورسینا)) كه از بهترین و دقیق ترین آثار در مورد این نابغه بزرگ تاریخ محسوب می شود. نفیسی در این كتاب، خلاصه ای از اندیشه های فلسفی و منطقی ابن سینا ارایه می كند، كتب پزشكی او را مورد بررسی قرار می دهد، اشعار فارسی و عربی وی را نقل كرده همراه با شرح و ترجمه نقل می كند و از افكار ابن سینا پیرامون موسیقی، سیاست سخن به میان می آورد.
مجموعه اشعار رودكی و تصحیح و شرح آنها دیگر كار مهم نفیسی است. اثری چنان درخور توجه كه هنوز هم بهترین كار تحقیقی و منقح در مورد سلطان شاعران زبان پارسی به شمار می رود.
تاریخ خاندان طاهری دیگر كتاب مهم استاد است كه خواننده را با این خاندان و ارتباط آنها با دستگاه خلافت بنی عباس آشنا می كند. شیوه علمی استاد فقید در نگارش این كتاب به حدی استادانه است كه این اثر را تبدیل كرده است به یكی از منابع تراز اول در حوزه شناخت خاندان طاهری و كلاً شرایط سیاسی و اجتماعی ایران در دو قرن نخست پس از حمله اعراب.
كار دیگر استاد، تصحیح و شرح دیوان شیخ بهایی بود كه به نیكوترین وجهی به جامعه ادبی ایران عرضه كرد.
نفیسی بزرگمرد عرصه ترجمه نیز بود و پیش از این به اشراف حیرت انگیز وی به زبانهای انگلیسی، فرانسوی و روسی اشاره شد.
استاد، مهمترین حماسه یونانیان یعنی ایلیاد و اودیسه را با ترجمه ای كه همتایی برای آن نمی توان یافت، به فارسی ترجمه كردند. ترجمه ای كه شهرت جهانی یافت.
((آرزوهای برباد رفته)) اثر بالزاك- دیگر ترجمه ایشان است كه دریافت جایزه بهترین ترجمه سال را برای وی به ارمغان آورد.
سعید نفیسی كتابی بس ارزنده با نام تاریخ ادبیات روس دارد كه از گرامی ترین آثار اوست و در دوجلد به اندازه یك دایره المعارف بزرگ به خواننده اطلاعات ذی قیمت در مورد ادبیات روس هدیه می دهد.
مقالات و نمایشنامه های ایشان نیز بسیار پرشمار هستند و به قدری فراوان كه حتی نمی توانیم فهرستی از اسامی آنها اشاره كنیم.
سعید نفیسی علاوه بر عشق وافری كه به ادبیات كهن داشت به ادبیات دوره معاصر نیز دلبسته بود و از كسانی بود كه كوشیدند واحدهای درسی ادبیات معاصر را نیز در واحدهای دانشگاهی وارد كنند و اهمیت شعر و نثر معاصر را خاطر نشان ساختند. او كتابی تحت عنوان ((شناخت نثر فارسی معاصر)) در دو مجلد نگاشت و زیباییهای این نثر را نیز معرفی كرد.
استاد نفیسی در ایام جوانی مدتی شعر نیز سرود اما چون شعرهای خود را نمی پسندید به زودی این كار را رها كرد و دیگر هرگز تا پایان عمر به سراغ شاعری نرفت.
سرانجام نور فروزان وجودش در بیست و سوم آبانماه سال 1345 خاموش شد، و اندوه فقدانش تا همیشه برجای خواهد بود.
در پایان دو نكته را بیان كنیم تا حسن ختامی بر یادكردمان از این ستاره درخشنده ایرانمان باشد.
استاد نفیسی در ستایش از فرهنگ و تاریخ ایران چنین می نویسد:
(( بنده نه از این جهت كه ایرانی ام، بلكه از این جهت كه تاریخ خوانده ام و سالهای سال تاریخ جهان را تدریس كرده ام، با قاطعیّت می گویم كه در سراسر جهان كشوری به عظمت تمدن ایران سراغ ندارم... فرزندان ایران باید فخر كنند كه شاخه های این درخت برومندند...))
و واپسین كلام آنكه استاد روانشاد- نفیسی- نشانهای علمی بسیاری دریافت كردند. نشان درجه اول علمی، نشان پالم آكادمیك، نشان لوژین دونور فرانسه از جمله این مدالها هستند.
اما والاترین نشان و مدالی كه استاد دریافت كردند، قرار گرفتن نام درخشان ایشان در میان عاشقان ایران زمین و استادان گزیده این خاك مقدس است... ایرانی كه استاد نفیسی در ابتدای تمامی نوشته های خود، از داستان گرفته تا نقاله و كتاب و رساله، این چنین شیفته وار ستایشش می كند:
((به ایرانم، به ایران گرامی ام، به ایران جاودانی ام...))

دسترسی سریع