امروز از رادمردی سخن به میان می آوریم كه نقش بسزای وجود گرامی اش دراستحكام بخشیدن به زبان پارسی دری و شعر زیبای آن، بسیار درخور توجه است.
نویسنده : ارسطو جنیدی
با درود و سلام بر شما شیفتگان شهد بی مانند زبان پارسی دری
.
ابوعبدالله رودكی سمرقندی، كه با القابی مانند (( سلطان شاعران )) و (( شاعر تیره چشم روشن بین )) در ادبیات ما مورد تكریم قرار گرفته، در سال 244 هجری قمری در رودك، روستایی در سمرقند زاده شد و در
سال 329 هجری، یعنی همان سالی كه حكیم فردوسی بزرگ زاده شد، رودكی چشم از جهان فرو بست. از سالهای نخستین حیات او این اطلاع را داریم كه در هشت سالگی قرآن كریم را از حفظ بود و نیز ذوقی
سرشار درخطاطی و موسیقی داشت. در اینجا لازم است به موضوع نابینایی رودكی اشاره ای كوتاه كنیم. بعضی مانند ((عوفی)) در ((لباب الالباب)) وی را كور مادرزاد دانسته اند. اما بعضی از اندیشمندان دیگر مانند
محمود بن عمر نجاتی در كتاب ((بساتین الفضلا)) گفته اند كه وی مردی بینا و اتفاقاً باقدرت بینایی بسیار بوده و در اواخر عمر بود كه نابینا شد. تحقیقات بعدی و نیز نبش قبر رودكی در سال 1940 میلادی و انجام
تحقیقات بر روی جمجمه وی، اثبات كرد كه گفته نجاتی و دیگر تذكره نویسان هم عقیده با او كاملاً درست است و رودكی كور مادر زاد نبوده بلكه در سالهای پایانی عمر نابینا شده.
از دیگر سو توصیفات دقیق او از طبیعت و زیباییهای آن نیز پیش از انجام این تحقیقات گمانه كور مادرزاد بودن وی را رد می كرد.
رودكی را نخستین شاعری دانسته اند كه دیوان شعر داشته. پیش از وی شاعران بسیاری در دربار صفاریان و سامانیان ظهور كردند و اشعاری نغز نیز سرودند اما رودكی اولین كسی است كه مجموعه ای مفصل به
عنوان دیوان شعر داشته. وی شاعر توانمند دربار سامانیان بود و از قدرت شاعری شگفت انگیز او كه با هنر نوازندگی او آمیخته می شده روایاتی بس دلكش در ادبیات ما وجود دارد. از جمله در كتاب معتبر ((چهارمقاله))
نوشته ((نظامی عروضی)) چنین می خوانیم كه امیر احمد سامانی هر سال سه ماه زمستان را از پایتخت خود، بخارا به شهرهایی از شهرهای شرق خراسان می رفت. سالی به بادغیس رفت و در آنچا مقیم شد.
آب و هوای فوق العاده دلپذیر بادغیس و انواع میوه های مطبوع و بی نظیر آن چنان پادشاه سامانی را مجذوب خود ساخت كه نه تنها بعد از زمستان نیز عزم بازگشت نكرد بلكه چهارسال آنجا ماندگار شد و به بخارا باز
نمی گشت. لشگریان از دوری فرزندان غمگین بودند و چاره ای نمی دانستند. تا آن كه فكری كردند و نزد رودكی رفته به وی پیشنهاد دادند كه اگر بتوانی نغمه ای دلكش بسازی و بر امیر بخوانی به نحوی كه دلتنگ
بخارا شود و به پایتخت بازگردد پنج هزار دینار به تو خواهیم داد. رودكی بزرگ همان شب شعری ناب سرود و بامدادان بر پادشاه وارد شد و بی مقدمه شروع به خواندن و نواختن كرد و با سازی خوش، این قطعه بسیار
لطیف و زیبا و مشهور را بر امیر برخواند:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ =(اسب )ما را تا میان آید همی
ای بخارا! شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی
میر ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
آفرین و مدح سود آید همی
گر به گنج اندر زیان آید همی
نویسنده كتاب چهارمقاله می گوید امیر سامانی چنان از این قطعه دلكش تحت تاثیر قرار گرفت كه بدون تعویض لباس و بدون كفش بر روی اسب نشست و به تاخت به سوی بخارا بازگشت.
رودكی بزرگ از شاعران پركار و پر اثر شعر پارسی دری بوده است اما متاسفانه دیوان مفصل او كه بالغ بر یك میلیون بیت داشته از میان رفته است و امروزه تنها هزار و صد بیت از اشعار او به دست ما رسیده كه آن هم
ابیاتی پراكنده است كه در لا به لای كتب دیگر نویسندگان و اندیشمندان ذكر شده و به مناسبتی از اشعار رودكی نمونه هایی آورده اند. از همین اشعار هم نبوغ شگفت انگیز و طبع روان و ذوق سلیم این سلطان
شاعران كاملاً آشكار است.
بعضی از پژوهشگران، رودكی را بنیانگذار و مبدع قالب رباعی می دانند. خدمت دیگر او به شعر پارسی آنست كه حدود چهار وزن جدید عروضی به شعر ما اضافه كرد.
عهد سامانیان دوره ای بس درخشان در فرهنگ و ادب و نوزایی تمدن ایرانی به شمار می رود. سامانیان حاكمانی بسیار دلبسته به میراث ملی و زبان پارسی دری و نیز دانش و علوم گوناگون بودند. در این دوره است
كه كتب كهن ایرانی و ترجمه های عربی و سانسكریت و هندی و یونانی به زبان پارسی برگردانده می شود و دربار سامانیان كوششی بلیغ را برای حفظ دستاوردهای فرهنگی ایرانیان آغاز می كند. از جمله آنكه
فرمان می دهند كتاب ارزشمند و مهم كلیله و دمنه به زبان پارسی و در قالب شعر عرضه شود. رودكی بزرگ داوطلب انجام این كار بزرگ می شود و اونخستین كسی است كه به فرمان پادشاهان فرهنگ دوست
سامانی كتاب مستطاب كلیله و دمنه را از روی ترجمه عربی مترجم شهید و دانشمند گرانمایه ایرانی یعنی روزبه(ابن مقفع) به شعر پارسی دری برگرداند و چنانكه پیشتر مذكور افتاد شوربختانه مانند دیگر اشعار
زیبای این خورشید بزرگوار ادبیات پارسی امروز به دست ما نرسیده و تنها چهار بیت آغازین این كتاب را در دست داریم بدین قرار:
تا جهان بود از سرِ مردم فراز
كس نبود از راز دانش بینیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان
راز دانش را به هر گونه زبان
گِرد كردند و گرامی داشتند
تا به سنگ اندر همی بنگاشتند
دانش اندر دل چراغ روشنست
وز همه بد بر تن تو جوشنست
رودكی همواره مورد ستایش تمامی شاعران هم دوره و بعد از خود بوده است. عنصری كه خود ملك الشعرای دربار غزنویان بود و شاعری چیره دست در انواع شعر، چنین صادقانه این اعتراف را می سراید كه در غزل گویی و لطافت شعری هرگز به پای رودكی نمی رسد:
غزل رودكی وار، نیكو بوَد
غزلهای من رودكی وار نیست
اگر چه بپیچم به باریك و هم
بدین پرده اندر مرا راه نیست
كسایی مروزی و شهید بلخی و دقیقی او را ستوده اند و فرخی سیستانی و سوزنی و فردوسی نیز.
قدرت تصویرگری رودكی از مناظر طبیعت اوج قدرت شاعری اوست. او طبیعت را چنان زنده و در عین حال پر طراوت وصف می كند كه شعر او برای خواننده به زیبایی خود همان طبیعت جلوه گری می كند.
از ویژگیهای دیگر رودكی كه برخاسته از جوّ زمانه و شرایط فرهنگی و سیاسی عهد اوست، باید به شاد بودن فضای شعری و توصیه به لذت بردن از زندگانی اشاره كرد.
اساساً شعر سبك خراسانی به سبب آنكه در دوره ای پدید آمده كه دوره غلبه ایرانیان بر خلافت ظالم بنی عباس است و ایرانیان موفق به بازسازی روحیه ملی و دستاوردهای قوم ایرانی شده اند، شعری است
سرشار از درون مایهء شادمانی، برون گرایی، امید به آینده و توصیه به كامجویی از نعمتهای دنیا.
رودكی بزرگوار ما نمونه كاملی از این خصوصیات است.
مجموعه اشعار رودكی بارها و بارها به چاپ رسیده اما بهترین و منقح ترین چاپ آن به كوشش استاد روانشاد، سعید نفیسی به زیور طبع آراسته شده كه توضیحات مفصل استاد و نیز مقدمه زیبای آن بر ارزش این اثر
افزوده است. در پایان چند بیت از یكی از قصاید سلطان شاعران، رودكی بزرگ را به پیشگاه فرزندان با ذوقش هدیه می كنیم:
شاد زی با سیاه چشمان، شاد
كه جهان نیست جز فسانه و باد
زآمده شادمان بباید بود
وز گذشته نكرد باید یاد
من و آن جعد موی غالیه بوی
من و آن ماهروی حورنژاد
نیك بخت آن كسی كه داد و بخورد
شوربخت آن كه او نخورد و نداد
شادكام باشید.