فیثاغورس به قولی از اهالی "ساموس" ، جزیره ای روبروی ساحل ملطیه و اِفِسوس، بود. او در عهد پولوكراتس، حاكم ستمگر ساموس، در حدود سال 531 یا 532 قبل از میلاد متولد شد و برای رهایی از چنگال حاكم ستمكار وقتِ خویش، از آنجا مهاجرت كرد
نویسنده : علی شالچیان
از فیثاغورس یا همان پیساگوراس جز آنچه به وسیله اساطیر متعدد و متضاد از زمان هاى بسیار كهن به دست ما رسیده است، چیزى نمى دانیم. آنچه مى دانیم این است كه آیین یا مكتبی به نام آیین فیثاغورى بوده است، كه در روزگار قبل از ارسطو، آخرین شكل خود را یافته است، و در این جمله خلاصه شده است كه "عدد اصل همه كائنات است."
فیثاغورس به قولی از اهالى "ساموس" ، جزیره اى روبروى ساحل ملطیه و اِفِسوس، بود. او در عهد پولوكراتس، حاكم ستمگر ساموس، در حدود سال 531 یا 532 قبل از میلاد متولد شد و برای رهایی از چنگال حاكم ستمكار وقتِ خویش، از آنجا مهاجرت كرد و به مصر و ایران و هندوستان مسافرت و از دانشمندان آن دیار بهرهها گرفت و سپس در شهر "كروتن" در ایتالیای جنوبی اقامت كرد؛ و پس از مدتی، "جمعیت فیثاغورث" را بنیان نهاد. این جمعیت هدفهای سیاسی- دینی و فلسفی داشت.
جمعیت فیثاغورس عقاید خاصی داشتند. آنچه مسلم است این است كه فیثاغورس و اتباعش در كروتون و در دیگر شهرهاى ایتالیا، انجمن هاى دینى و سیاسى و علمى ترتیب دادند و مىخواستند حكومتى مبنى براساس عقل و فضیلت تشكیل دهند.
به كمك معلومات مختلفى كه به دست ما رسیده است، مى توانیم جمعیت فیثاغورى را چنین توصیف كنیم: گروهى از مردم، با نظامى مشترك بودند، كه رشته هاى استوار صداقت و دوستى آن ها را به هم مرتبط مى ساخت و در رأس ایشان گروهى از دانشمندان بودند كه هم به ریاضیات و فلكیات و موسیقى و طب مى پرداختند، و هم به مسائل سیاسى. آن ها مى كوشیدند تا حكومت به دست دانشمندان افتد، كه هرگاه نیازى به اِعمال قدرت بود، خودشان آن قدرت را در دست داشته باشند.
فیثاغورس مى گفت: حقیقت اساسى-اگر نگوییم تنها حقیقت-این است كه عدد اصل همه كائنات است و جهان بر پایه اعداد برپا است. از نظر او، عدد از اتحاد دو اصل كه حد، یعنى وحدت، و نامحدود باشد حاصل مى شود. اعداد مختلفى هستند كه مى توان آن ها را با مكان تعبیر كرد؛ بدین طریق كه آن ها را به شكل مثلث ها و سطوح مختلفه و حجم ها ترسیم كنیم. عدد یا فرد است، یا زوج. فرد عدد محدود كامل است و زوج عدد نامحدود ناقص. اعداد قابلیت دارند كه به صُوَر هندسى نمودار شوند. نقطه نمودار وحدت است؛ و چون نقطه ها در یك سطح یا در فضا ترتب یابند، اعداد خطى پدید آیند، مانند 2 و اعداد مثلث مانند 3 و اعداد مربع مانند 4 و اعداد هرمى مانند 5 و. . . .
پس یك، اصل اول همه اعداد است و مبدأ مفرد عدد دو است. دو، نخستین عدد زوج است و سه نخستین عدد از مجموع زوج و فرد است. چهار دو برابر نخستین عدد زوج است و ده مجموع چهار عدد نخستین است و. . . . از نظر او، اعداد بیان كننده نسبت هاى كندى و تندى حركت بودند.
فیثاغورسی ها فلسفه عددىِ خود را به سیاست و اخلاق و تربیت و ... نیز گسترش دادند، و میان اعداد از یك تا ده و كائنات مادى و روحانى علاقه اى نهانى یافتند. اعداد علاوه بر نمودارهاى هندسى، كنایه از حقایق ذهنى هم هستند. به عنوان مثال، عدد سه، با مكان كه داراى سه بعد است تطبیق می كند، و عدد پنج با صفت، و شش با رطوبت، و هفت با عقل و نور و صحت، و هشت با عشق و صداقت، و نه با تفكر در امور و ده كه محتوى همه این اعداد است، صاحب طبیعتى الهى است، و مطابق است با تركیبِ عالم وجود كه محتوى همه اشیاء است.
مكتب فیثاغورس همان گونه كه جنبه علمى داشت، از جنبه اعتقادی نیز برخوردار بود؛ زیرا فیثاغورس به مسئله یگانگى خداى نادیده بیش از هرچیز ارج مى نهاد، و همچنین عالم محسوس را به بطلان و فریب متصف مى ساخت، و مى گفت كه جهان محسوس، سطحى است تیره كه پرتو نور آسمانى در آن شكسته شود و همواره در غبار ظلمت فرورود.
او روح را نیز جاودانه می دانست. علاوه بر آن معتقد بود كه روح به انواع مختلف موجودات زنده تحول می كند و او قائل به تناسخ بود و می گفت كه هرچه به نظر تازه مى آید، تازه نیست. دیدگاه های فیثاغورس برخی علمی و برخی عقایدی غیر علمی و خرافی بود.
امروزه ما فیثاغورس را با اصل مشهور او در هندسه می شناسیم. این اصل فرمولی است كه در مورد نسبت های اضلاع مثلث قائم الزاویه است و بسیار مشهور است. این اصل یكی از قدیمی ترین اصل های علمی زمان قدیم به شمار می رود: مربع وتر برابر است با مجموع مربع دو ضلع دیگر . a2 + b2 = c2
پس از مرگ فیثاغورس مكتب او همچنان در ایتالیا و صقلیه (سیسیل) و تا عصر افلاطون و ارسطو در شهرهاى یونان رواج داشت. بعدها اگرچه به عنوان یك مكتب مستقل باقی نماند، ولى در افكار و عقاید حكماى بعدى تأثیر فراوانی داشته است؛ چنانكه افلاطون نتوانست تحت تأثیر آن قرار نگیرد، و قرن ها بعد در مشرق زمین، این مكتب بر جمعیتِ اخوان الصفا نیز تاثیر گذاشت.