همه ما در زندگی كسانی را دیده¬ایم كه نگاهشان ، سخن شان و رفتارشان حالمان را خوش و كام جانمان را شیرین می¬كند. اما از سوی دیگر كسانی هستند كه این گونه نیستند و َگرد غم و ناراحتی و ناامیدی می پراكنند و ...
نویسنده : حسین نعمتی
خسرو شیرین جان نوبت زده ست لاجرم درشهر قند ارزان شده ست
شهر ما فردا پر از شكر شود شكر ارزان است ، ارزانتر شود
در شكر غلطید ای حلواییان همچو طوطی ،كوریِ صفراییان
نیشكر كوبید،كاراین ست و بس جان برافشانید یار این است و بس
مولوی
همه ما در زندگی كسانی را دیده¬ایم كه نگاهشان ، سخن شان و رفتارشان حالمان را خوش و كام جانمان را شیرین می¬كند. اما از سوی دیگر كسانی هستند كه این گونه نیستند و َگرد غم و ناراحتی و ناامیدی می پراكنند و آدمی اگر مدتی در كنارشان بماند افسرده و ملول ومایوس می¬شود.
در میان عارفان وشاعران بزرگ جهان بی تردید جلال¬الدین محمد بلخی مشهور به مولوی شادترین و طربناك¬ترین شاعر جهان است.
اگر آدمی اندكی در محضر او1 بنشیند نه تنها حالش خوب و خوش می¬شود بلكه مست می¬گردد، مست از گفتار و اندیشه¬هایش.
شعرهای او چنان وزن و آهنگ شادی دارد كه ناخودآگاه آدمی را به شور و شوریدگی و شیدایی می¬كشاند. همچون قطره ای از دریا مطلع چند غزل طربناك او را ذكر می¬كنیم همانند:
چنان مستم چنان مستم من امروز كه از چنبر برون جستم من امروز
******
رندان سلامت میكنند جان را غلامت میكنند مستی ز جامت میكنند مستان سلامت میكنند
******
ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقا از آسمان آمد ندا كای ماه رویان الصلا
******
زهی عشق زهی عشق كه ما راست خدایا چه نغزست و چه خوبست چه زیباست خدایا
******
بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را از آن پیغامبر خوبان پیام آورد مستان را
******
تصویری كه مولانا در ابیات آغارین می¬دهد فوق العاده است: شهری پر از شكر. آنقدر شكر فراوان است كه همه می¬توانند از این شیرینی و شكر به راحتی بهره¬ مند شوند وكام یكدیگر را شیرین كنند. تصویر خیالی چنین شهری حال ما را خوش می¬كند، چه برسد به شهری واقعی كه در آن شهروندان اهل راستی وگذشت و وفا و خیرخواهی و خلاصه همه¬ی¬ فضیلت¬ها و نیكی¬ها به یكدیگر باشند.
او خود كارش را به كوبیدن نیشكر تشبیه می¬كند كه از آن شكر تولید می¬كند و به دیگران می¬دهد وچه كاری در این جهان بهتر و بالاتر از شیرین كردن كامِ دل و جان دیگران.
1- انسان تنها در حضور كسانی نمی نشیند كه در دنیا هستند بلكه اگر با آثار و اندیشه¬های كسی هم مانوس شود(حتی اگر زنده نباشد) چنان كه گویی در محضر او نشسته است، از او فیض می گیرد و بهره مند می شود.