یادداشت روز :صبح است ساقیا قدحی پر شراب كن... صبح است ساقیا . . .

بشنو این نكته كه خود را ز غم آزاده كنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده كنی
آخرالامر گل كوزه گران خواهی شد
حالیا فكرسبو كن كه پر از باده كنی

1396/09/27
|
16:43

نویسنده : باقر خلیلی


روزی كه چرخ ازگل ما كوزه ها كند
زنهار كاسه سر ما پر شراب كن
در شغر حافظ و دیكر شاعران عارف از كوزه كوزه گر و كاسه گونه گون سخن رفته است اما همه یك منظور داشته اند . همین سخن را در شعر خیام می بینیم و به گفته : استاد ابراهیمی دینانی فضای این شعر خیامی است ، با لطافتی كه در غزل بیش از رباعی احساس می شود :
برخیز و بیا بتا ، برای دل ما
حل كن به جمال خویشتن مشكل ما
یك كوزه می بیار تا نوش كنیم
زان پیش كه كوزه ها كنند از گل ما
" روزی كه چرخ " ، هم فلك ، چرخ است و هم دستگاهی كه كوزه گران برای ساختن كوزه و كاسه و . . . به كار می گیرند ، و حافظ باز هم واژه ها را به بازی گرفته و به زیبایی ایهام آفریده است
بی گمان همه می میریم و همان گونه كه ازخاك برآمده ایم ، خاك می شویم و خاك دستمایه كوزه گر است اما مراد حافظ و دیگر عارفان از كاسه و كوزه نخست ظرف بودن آن است سپس همانند كردن سر و تن انسان به آن . به گفته جلال الدین محمد بلخی :
چیست آن كوزه تن محصور ما
اندر او آب حواس شور ما
اما كاسه سر را پر شراب كردن ! یعنی چه ؟
پاسخ را از خود حافظ بشنویم :
در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است
تا نگویی كه چو عمرم به آمد ، رستم
با شرحی كه ازمی در شعر حافظ می دانیم كه می وحدت است و مایه عشق به حضرت حق ، در می یابیم كه این عشق لایزال است ! و درخواست حافظ در این بیت خرق عادت نیست .
بر سر تربت من با می ومطرب بنشین
تا به بویت ز لحد رقص كنان برخیزم
بیت های بعد را هم نقل می كنیم . والسلام

دسترسی سریع