ترانه در معنای ادبیات رسمی و قالبهای شناخته شده شعر پارسی ، به قالبی گفته می شود كه از نظر ظاهر بسیار به رباعی شباهت دارد و فصل ممیز بزرگ آنها اختلاف در وزن است.
نویسنده : ارسطو جنیدی
واژه ترانه را در معنای ادبی آن، برای قالبی از قالبهای شعر پارسی به كار می برند.
ترانه در معنای ادبیات رسمی و قالبهای شناخته شده شعر پارسی ، به قالبی گفته می شود كه از نظر ظاهر بسیار به رباعی شباهت دارد و فصل ممیز بزرگ آنها اختلاف در وزن است.
ترانه بر وزن : (( مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل )) و قالب رباعی عموماً بر وزن : (( مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فَعَل )) سروده می شود. نام دیگری كه بر ترانه گذاشته شده (( دوبیتی )) است.
تفاوت دیگر این دو قالب شعری عبارتست از اختلاف در مضامین آنها.
رباعی قالبی است كه مفاهیم فلسفی ، عرفانی و اخلاقی را در خود جای می دهد و نیز موضوعات عاشقانه را. اما ترانه قالبی است كه مفاهیم فلسفی و اخلاقی در آن كمتر راه یافته و محور آن بیشتر حول عشق و عرفان می گردد.
باباطاهر، بزرگترین ترانه سرای ایران محسوب می شود كه ترانه های بسیار لطیف او به راستی بر دل هر خوانندهء با ذوقی چنگ می زند.
چنان كه ذكر شد ، نام دیگر قالب ترانه ، دوبیتی است كه امروزه به خاطر استفاده از عنوان ترانه در معنایی كه هم اینك بیان خواهد شد ، كلمه دوبیتی را بیشتر برای همان قالب سنتی به كار می برند تا موجب اشتباه نشود.
و اما ترانه در معنای امروزی آن .
این نوع ادبی، قالبی جدید محسوب می شود كه نخستین نشانه های آن از زمان انقلاب مشروطیت در ایران آغاز گردید.
هنرمند جلیل القدر معاصر ، عارف قزوینی از نخستین كسانی است كه وارد این عرصه شدند و ترانه هایی لطیف سرودند.
هم زمان با عارف قزوینی دیگر بزرگان دوره معاصر مانند ملك الشعرای بهار و بعدها رهی معیری نیز در عرصهء ترانه سرایی بسیار خوش درخشیدند.
ترانه در معنای جدید آن به نوعی از انواع ادبی اطلاق می شود كه :
1- غالباً برای خوانده شدن با موسیقی و همراهی با موسیقی نوشته می شود.
2- در آن رعایت وزن و قافیه مانند شعر كهن الزامی نیست و از این جهت تا حدودی به شعر نو شباهت پیدا می كند. مصرعهای شعری كوتاه و بلند هستند و وزن ترانه هم در درجه اول باید با ضرب و آهنگ موسیقی قطعه همراهی داشته باشد.
3- كلمات ترانه می توانند كاملاً عامیانه و به صورت زبان محاوره ای مردم بیان شوند و واژگان به صورت شكسته و ساده به كار می روند. در سالهای اخیر اكثر ترانه ها به همین شكل سروده شده اند ؛ اما در دوره های قبل و در كلام كسانی چون عارف قزوینی و ملك الشعرای بهار كلمات به شكل فاخر و در قالب زبان معیار به كار می رفتند و این شیوه هنوز هم كم و بیش در برخی ترانه ها وجود وجود دارد.
4- غالباً تخیل و احساس ژرف در یك ترانه به اندازه ی همراهی آن با موسیقی اهمیت ندارد و در درجه دوم قرار می گیرد.
بنا بر آنچه گفته شد، می بینیم كه سرایش یك ترانه به مراتب آسان تر است از سرایش شعر.
ترانه ها در دوره های مختلف بار عاطفی و احساسی خاص خود را منتقل می كنند؛ گاهی بعضی ترانه ها بسیار لطیف و هنرمندانه هستند و قطعه موسیقی نیز كاملاً با ترانه منطبق و همراه است و متاسفانه گاهی نیز ترانه هایی شنیده می شوند كه سطحی بسیار نازل و مبتذلی دارند.