«سه وجهی كه مثلث نمی سازند»

آنچه مورد بررسی قرار خواهد گرفت بررسی نسبت میان سینمای هنری و سینمای تجاری است با رسانه.هر دو نامشان سینماست. هر دو بر اساس فیلنامه ای ساخته می شوند، كسی كارگردانی شان می كند، بازیگرانی در آن ها بازی میكنند اما ....

1396/09/01
|
16:55

نویسنده : پوریا موسوی
سه وجه اند، یا سه تا نقطه یا سه چیز، كه قرار است دوتا از آن ها در نسبت با سومی بررسی شوند. قرار نیست این سه تا با هم مثلثی بسازند، چون آن گونه كه تا كنون پیش رفته، حداقل نشان داده شده: نیازی یا خواست و تمایلی حتی نسبت به شكل گیری رابطه میان دو نقطه در یك ضلع این شبه مثلث وجود ندارد. البته لازم است بگوییم: ممكن است فرض نگارنده در جای دیگری نقض شود.آنچه در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت بررسی نسبت میان سینمای هنری و سینمای تجاری است با رسانه.
برای شروع بهتر آن است كه سه نقطه را بر صفحه جاگذاری كنیم، انگار كه می خواهیم مثلثی رسم كنیم. سینمای هنری و تجاری را كنار هم-با فاصله ای معقول- قرار می دهیم و سپس در بالا رسانه را سر جا میگذاریم. سپس باید همه ی اضلاع را یك بار باهم سنجید، دو به دو.
ابتدا دو ضلع پایین ، كه به نظر می رسد از یك خانواده اند و كنار هم قرار دارند. سوال این است كه اصلا این دوچه هستند؟ یا این كه باید بپرسیم: با نظر به هم خانواده بودنشان چه چیز موجب فاصله شان و قرار گیری در تقسیم بندی دوتایی شده است؟
هر دو نامشان سینماست. هر دو بر اساس فیلنامه ای ساخته می شوند، كسی كارگردانی شان می كند، بازیگرانی در آن ها بازی میكنند، تدوین میشوند و چه و چه كه گفتن همه اش زیاده گویی است. اما اصل مطلب؛ اینكه ظرف یكی است مظروف متفاوت است. آنچه در ظرف ریخته می شود، در حقیقت نشانه هایی كه به واسطه ی زبان سینما معنا می شوند برای بازنمایی به مخاطب، با هم تفاوت دارند.
با توجه به این كه بازنمایی كنشی معنادار و در راستای رسیدن به هدفی است باید گفت اساسا اهداف در این شكل گیری این دو هم خانواده متفاوت است. هركدام به دنبال چیزی هستند. پر واضح است كه این مطلب نه به معنی خوب یا بد بودن یكی از آنها، كه تنها مولفه ای برای تمییز دادن این از آن یكی محسوب می شود.
هر كدام نیازی را برطرف می كنند. هم برای خودشان و هم برای مخاطبشان. اما اصل ماجرا بر سر همان مظروف است كه بیان شد. یعنی باید بدانیم این نشانه ها و معنا های متفاوت از هم در این دو ظرف یكسان چه هستند. نباید صرف بیان این كه متفاوت اند از قضیه گذر كرد، زیرا قصد تقلیل دادن امر نیست.
سینمای تجاری : این عنوان، در غالب نشانه ای زبانی چه پیامی را به ما بازنمایی می كند؟ دو واژه ی (سینما) و (تجاری) در كنار هم رابطه ای را میان دو بخش عیان می كند كه با علاوه كردن حرف اضافه ی (برای) می توان آن را درك كرد. سینما برای تجارت : یعنی ظرف موجود است،مظروفی درونش، آن را می فروشیم، پولش را میگیریم! اگر بخواهیم همین جمله را ادامه دهیم هم می شود. به این ترتیب:
- با پول اولی میرویم ظرف قشنگ تری میخریم، گران تر میفروشیم، پول بیشتری نصیب مان می شود.
یا
- با پول فروش اولی دو تا ظرف میخریم، می فروشیم، پول بیشتری نصیبمان میشود.
اینگونه كالایی از جنس فرهنگ در چرخش مبادله ای در قبال واحد ارزشمندی به نام پول قرار میگیرد. اما نهایتا نمی توان حاصل این چرخه را صرفا پول نامید. حاصل نهایی سرمایه ای است به نام ((قدرت)). قدرتی كه ابعاد مختلفی دارد، از جنس پول و هژمونی بر اساس خواست صاحب قدرت.
حالا می توان گفت در این بخش هدف مشخص است، طرح رسیدن به هدف (نقشه ی راه) نیز، حاصل نهایی هم به همین صورت.
اما سمت دیگر، یعنی در سینمای هنری چطور؟ آیا این هم خانواده ی متمایز رابطه ای با قدرت ندارد؟ به بیان بهتر باید پرسید سینمای هنری تمایلی به قدرت ندارد؟ در مورد وجه اقتصادی چطور؟ نسبت متضاد در مورد امر اقتصادی با نمونه ی پیش بر قرار است؟
بیائید این بار نیز به شیوه ی پیشین (سینمای هنری) را بررسی كنیم. فرمول پیشین برای یافتن رابطه میان دو واژه در عبارت سینمای هنری از حرف اضافه ی (برای) بهره برد. حالا اگر باز هم تكرار كنیم می توانیم بگوییم : سینمای هنری یعنی ((سینما برای هنر))
این عبارت ذهن را به شعار معروف رمانتیست ها متبادر می كند : ((هنر برای هنر)) اما باید گفت در اینجا سینما علی رغم شباهت صوری ، به لحاظ معنایی تفاوت دارد. سینما برای هنر نه به معنای (هنر برای هنر) رمانتیك ها شوریدگی دارد، بلكه دارای بار ارزشیابی جنس عقلانیت است. عبارت سینما برای هنر از ظرف سینما برای ارائه ی مظروفی استفاده می كند كه آن هم حاصلی جز قدرت به همراه ندارد.
هنرمند با ظرف سینما اینبار دست به بازنمایی نشانه هایی میزند كه حاصل آن پس از فروش قدرتی از جنس ((دانش)) است. در اینجا هنرمند از طریق ارائه ی بازنمایی نشانه ها، جامعه را در معرض دریافت آگاهی و دانش خود قرار داده، از سمت دیگر با دریافت حاصل مواجهه ی جامعه با اثر آگاهی ،دانش جدیدی را درك می كند. بخش دیگری از مواجهه ی جامعه با اثر هنرمند در شكل ارزشیابی او موجب افزایش قدرت به واسطه ی دانش وی خود را نشان می دهد.
لازم به ذكر است علی رغم موارد فوق، امروز دیگر نمی توان گفت سینمای هنری از جریان اقتصادی به دور است یا این كه چرخه اقتصادی برای آن اهمیتی ندارد! خیر. در حقیقت می توان گفت هر كدام از انواع سینمای هنری و تجاری بسته به خواست هدف خود، از چرخه ی اقتصادی برداشت می كنند. هدف سینمای تجاری ایجاد چرخه ی اقتصادی با ارقام بالاست با استفاده از نیاز جامعه به تفریح و سرگرمی است. هرچند كه نیاز به توضیح نیست، اما بهتر آن است كه به فاصله و مرز باریك میان سینمای تجاری و هنری در سطح جهان امروز نیز اشاره شود. به این معنی كه گاهی نمایندگان سینمای هنری در عرصه ی فروش نیز بسیار قوی عمل می كنند. اما این مرز هنوز در كشور ما بسیار واضح و روشن است.
حال نوبت به سنجش رابطه این دو جنس از سینما با رسانه می رسد. ابتدا می پردازم به رابطه ی میان سینمای تجاری و رسانه.دو پدیده ای كه دارای ریشه هایی مشترك اند. هردو اهدافی شبیه به هم دارند كه البته در مواردی بررسی ظاهری مارا به نتیجه مشابه نمی رساند. بخش بزرگی از هدف هردو پدیده را تامین نیاز سرگرمی جامعه تشكیل می دهد. هر دو ابزاری هستند جهت بازنمایی در دست صاحبان قدرت. از ابزار ارتباطی یكسانی برخوردار هستند و...با توجه به تمامی عوامل می توان گفت به طور كل رابطه میان سینمای تجاری رسانه در اشكال مختلف رابطه ای پایدار بوده به گونه ای كه لازم و لزوم هم هستند. هر دو به هم نیاز دارند. سینمای تجاری به تبلیغات و رسانه به تولید محتوا از دل سینمای تجاری نیازمند است. این دو به چرخه ی اقتصادی هم كمك می كنند. حفظ رابطه به نفع هر دو طرف است. زیرا هردو مدام در حال تلاش برای افزایش قدرت در جامعه هستند.
اما در سوی دیگر این شبه مثل باید ببینیم رابطه میان سینمای هنری با رسانه ها چگونه است. در این مورد میتوان حتی بحث را گسترده كرد. در واقع می توان گفت بهتر است اساسا رابطه جریان هنری و روشنفكری جامعه را با رسانه بررسی كنیم.
اصلی ترین سوال را جریان هنری و روشنفكری در این مورد مطرح می كند. به طور مثال ((پیِربوردیو)) جامعه شناس فرانسوی در كتاب((درباره تلوزیون و سلطه ی ژورنالیسم)) پرسشی را مطرح می كند :با توجه به مختصات حاكم بر رسانه ها [در كل دنیا] آیا اصلا باید با رسانه ها همكاری كرد؟
می توان پاسخ نهایی بوردیو به این پرسش را مثبت دانست، اما پس از تبیین چگونگی و چرایی این رابطه.
از سمت دیگر در بسیاری از موارد فارغ از زوایای موجود میان رسانه های سراسر دنیا با جریان های هنری، رسانه ها نیزشاید علی رغم ظاهر پذیرنده شان نیازی به جریان سینمای هنری نداشته باشند. در صورت نیاز به حد تامین خواست جامعه دست به شكل گیری ارتباط با جریان هنری مورد نظر می زنند.
به این ترتیب می توان گفت از دو سوی این مسیر درخواست و احساس نیازی نسبت به شكل گیری ارتباط وجود ندارد. یعنی این شكل از طریق ایجاد ارتباط میان تمام اضلاع كامل نمی شود، یعنی این مثلث یا اساسا شكل نمی گیرد-بر اساس آنچه تا بحال گذشته است- یا اگر هم بشود در یك سمت مدام رابطه قطع و وصل خواهد شد.

دسترسی سریع