پهلوانی آیین ماست...

به مناسبت روز پهلوانی مروری می كنیم بر بزرگ ترین شخصیت های پهلوانی شاهنامه

1404/01/27
|
20:53

رستم

رستم نام‌آورترین پهلوان شاهنامه است. كسی كه همه او را با «هفت خوان» می‌شناسند. او فرزند زال (پسر سام) و رودابه (دختر مهراب) است. تولد او كه با كمك گرفتن زال از سیمرغ انجام شد، تفاوت او را نسبت به سایر پهلوانان شاهنامه آشكارتر می‌كند. رستم در طول حضورش در شاهنامه، تاثیرگذارترین شخصیت داستان‌ها و خط محوری اتفاق‌ها و روایت‌هاست و گره‌ی بسیاری از مشكلات به دست او باز می‌شود.

علاوه بر گذشتن از هفت خوان دشوار، نجات كیكاووس از بند دیو سپید، مبارزه با افراسیاب و اسفندیار، خون‌خواهی سیاوش، نجات بیژن و كشتن پسرش سهراب از مهم‌ترین اتفاق‌های زندگی رستم هستند. او سرانجام به نیرنگ برادرش شغاد به چاه افتاد و همراه اسب خود «رخش» كشته شد.

كاوه‌ی آهنگر

كاوه نماد ظلم‌ستیزی در شاهنامه و پهلوان برخاسته از میان مردم است. كسی كه پس از دستگیر شدن دو پسرش توسط ضحاك برای خوراندن مغز آن‌ها به مارهای روی دوش پادشاه، قیام كرد و كمك طلبید. او پیشبند چرمی خود را به عنوان پرچم بر سر نیزه زد كه به «درفش كاویانی» معروف شد.

كاوه به كمك فریدون، كه پدرش به دست ضحاك كشته شده بود، سپاهی از مردم ایران تشكیل داد، به جنگ ضحاك رفت و او را شكست داد.

فریدون

فریدون از محبوب‌ترین پهلوانان شاهنامه است. او همان كسی است كه موبدان خبر تولد و براندازی پادشاهی ضحاك توسط او را به پادشاه دادند، اما ضحاك نتوانست او را پس از تولد پیدا كند و از بین ببرد. آبتین پدر فریدون توسط ضحاك كشته شد و مادرش فرانك از ترس كشته شدن فریدون توسط سربازان ضحاك او را در بیشه‌ای پرورش داد.

فریدون در جوانی و هم‌زمان با كاوه‌ی آهنگر برای خون‌خواهی پدرش قیام كرد و با كمك كاوه ضحاك را شكست داد. پس از زندانی كردن ضحاك در كوه دماوند بر تخت پادشاهی نشست. او عمری طولانی داشت و صاحب سه پسر به نام‌های سلم و تور و ایرج شد. وقتی دو برادر به خاطر حسد ایرج را كشتند، منوچهر فرزند ایرج را به خون‌خواهی پدرش به جنگ با سلم و تور فرستاد. دو برادر در جنگ با او كشته شدند و منوچهر به جای پدرش بر تخت پادشاهی نشست.

سیاوش

داستان سیاوش ازغم‌انگیزترین داستان‌های شاهنامه است. سیاوش فرزند كیكاووس، دوران كودكی تا جوانی خود را در كنار رستم گذراند. در جوانی، سودابه همسر كیكاووس دلبسته‌ی او شد و وقتی با حجب و پاكدامنی سیاوش روبه‌رو شد، به او تهمت زد. سیاوش برای اثبات بی‌گناهی خود از آتش گذشت و پس از آن برای مقابله با لشكر افراسیاب راهی مرز ایران و توران شد.

با به نتیجه نرسیدن جنگ، سیاوش برای میانجی‌گری راهی توران شده، اما در غربت و بی‌گناهی كشته می‌شود. پس از مرگ او رستم به توران زمین لشكركشی می‌كند و با فرار افراسیاب از صحنه‌ی نبرد، جنگ بدون نتیجه تمام می‌شود.

سهراب

داستان رستم و سهراب به گفته‌ی خود فردوسی تلخ‌ترین داستان شاهنامه است كه شخصیت محبوب رستم را تا حد زیادی منفور جلوه می‌دهد.

رستم در سفری كه همراه اسبش رخش به سمنگان دارد، پادشاه او را نزد خود می‌خواند. حاصل این دیدار، ازدواج رستم با تهمینه دختر شاه سمنگان است. پس از بازگشت رستم به ایران سهراب به دنیا می‌آید و با رسیدن به نوجوانی برای یافتن پدرش راهی ایران می‌شود تا با بركناری كیكاووس، رستم را برتخت پادشاهی بنشاند.

افراسیاب كه از این مسأله باخبر می‌شود، فرصت را غنیمت می‌داند و فرستادگانی را به سوی او می‌فرستد و با فریب سهراب او را به نبرد با رستم وادار می‌كند. رستم بدون این‌كه از حقیقت باخبر باشد، در جنگی طولانی پسرش را به كام مرگ می‌فرستد و با فهمیدن حقیقت به دنبال نوشدارو می‌رود، اما سرنوشت سهراب چیزی جز مرگ نیست.

افراسیاب

در طول داستان‌های اصلی و فرعی شاهنامه، همواره نام افراسیاب، شاه توران به عنوان مهم‌ترین دشمن ایران و رقیب اصلی رستم برده شده است.

جنگ‌های مختلفی بین ایرانیان و تورانیان اتفاق می‌افتد كه رستم و افراسیاب در مركز این نبردها به عنوان دو پهلوان نامی قرار دارند. در این جنگ‌ها كه اغلب بدون پیروزی یا شكست قاطع تمام می‌شد، گاهی رستم برنده‌ی مبارزه بود و گاه افراسیاب.

مبارزه‌های این دو نفر از حماسی‌ترین بخش‌های شاهنامه هستند.

اسفندیار

اسفندیار فرزند گشتاسب پادشاه ایران بود، كسی كه به واسطه‌ی رویین‌تن بودن توانست به توران لشكركشی كند و پیروز شود.

زمانی كه مادر اسفندیار او را برای رویین‌تن كردن به دست موبد سپرد، نمی‌دانست بسته شدن چشم‌های فرزندش هنگام غوطه‌ور شدن در آب مقدس او را به كام مرگ خواهد فرستاد.

پدر اسفندیار برای به تخت نشاندن فرزندش شرطی برای او گذاشت و آن از میان برداشتن رستم بود. اسفندیار كه از پیروزی خود مطمئن بود، رستم را علی‌رغم میلش وادار به جنگ كرد. رویین‌تن بودن اسفندیار رستم زخمی را مستأصل كرده بود تا این‌كه سیمرغ بار دیگر به كمك او آمد و تنها نقطه‌ی آسیب‌پذیر بدن اسفندیار را به رستم گفت.

رستم با تیری كه به چشم اسفندیار زد، به زندگی او پایان داد.


بخش پهلوانی شاهنامه شرح منظوم احوال، پیروزی‌ها، شكست‌ها، ناكامی‌ها و دلاوری‌های پهلوانان ایرانی است. داستان‌هایی كه درونمایه‌ی آن‌ها عشق، حسد، طمع، خشم و دفاع از میهن است. داستان‌هایی كه هر كدام بخشی از هویت ایران و ایرانیان را تشكیل می‌دهند.


دسترسی سریع