از منظر مولوی هدف از سكوت در اولین مرحله آموختن و كسب معرفت و آگاهی است.
نویسنده : حسین نعمتی
ظالم آن قومی كه چشمان دوختند / وز سخنها عالمی را سوختند
عالمی را یك سخن ویران كند / روبهان مرده را شیران كند
ای زبان هم گنج بیپایان توی / ای زبان هم رنج بیدرمان توی
ای زبان تو بس جهانی مرمرا / ای زبان تو بس زیانی مرمرا
در بخش اول یادداشت كیمیای سكوت گفتیم كه از منظر مولوی هدف از سكوت در اولین مرحله آموختن و كسب معرفت و آگاهی است.
اما مرحله دوم و حد بالاتر سكوت ناظر به آسیب هایی است كه آدمی از ناحیه زبان گرفتار آن می شود. زبان همانگونه كه موجب تمایز انسان از حیوان می شود آدمی را دچار انواع مصائب هم می كند.
در حكایتی نقل شده است كه اربابی به غلام خود گفت: گوسفندی برای من قربانی كن و بهترین قسمت آن را برایم بیاور غلام این كار را انجام داد و زبان گوسفند را برای ارباب خود برد. مجددا در وقتی دیگر ارباب گفت: گوسفندی بكش و بدترین قسمت آن را برایم بیاور. غلام گوسفندی قربانی كرد و دوباره زبان آن را برای ارباب برد. ارباب تعجب كرد و گفت: مرا ریشخند می كنی غلام گفت: خیر. ارباب گفت: پس چرا در هر دو بار زبان گوسفند را برایم آوردی. غلام گفت: ارباب همین زبان اگر درست و به موقع و خوب حرف بزند بهترین بخش وجود است و اگر نادرست و بد و گزنده حرف بزند بدترین بخش است.
واقعا در وجود آدمی نیز زبان چنین حالتی دارد. آدمی با گفتن یك سخن بیجا می تواند عالمی را ویران كند. زبان و سخن دقیقا كاركرد تیری دارد كه از كمان رها شود و پس از رها شدن تیر دیگركاری از آدمی بر نمی آید.
نكته یی كان جست ناگه از زبان / همچو تیری دان كه آن جست از كمان
و به همین خاطر هست كه در نگره دینی و عرفانی برای جلوگیری از آسیب هایی كه از ناحیه زبان و سخن متوجه آدمی می شود توصیه به سكوت كرده اند.