خاص ترین های دیوان در شاعرانه فرهنگ
پروانه شد در آتش گفتا كه همچنین كن
میسوخت و پر همیزد بر جا كه همچنین كن
شمع و فتیله بسته با گردن شكسته
میگفت نرم نرمك با ما كه همچنین كن
مومی كه میگدازد با سوز می بسازد
در تف و تاب داده خود را كه همچنین كن
گر سیم و زر فشانی در سود این جهانی
سودت ندارد آنها الا كه همچنین كن
دامان پر ز گوهر كرد و نشست بر سر
وز رشك تلخ گشته دریا كه همچنین كن
از نیك و بد بریده وز دامها پریده
بر كوه قاف رفته عنقا كه همچنین كن
رخساره پاك كرده دراعه چاك كرده
با خار صبر كرده گلها كه همچنین كن
صد ننگ و نام هشته با عقل خصم گشته
بر مغزها دویده صهبا كه همچنین كن
خالی شدهست و ساده نُه چشم برگشاده
لب بر لبش نهاده سرنا كه همچنین كن
چل سال چشم آدم در عذر داشت ماتم
گفته به كودكانش بابا كه همچنین كن
خاموش باش و صابر عبرت بگیر آخر
خامش شدهست و گریان خارا كه همچنین كن
تبریز شمس دین را بین كز ضیای جانی
پر كرده از جلالت صحرا كه همچنین كن