پروانه شد در آتش

خاص ترین های دیوان در شاعرانه فرهنگ

1403/03/11
|
09:30

پروانه شد در آتش گفتا كه همچنین كن

می‌سوخت و پر همی‌زد بر جا كه همچنین كن

شمع و فتیله بسته با گردن شكسته

می‌گفت نرم نرمك با ما كه همچنین كن

مومی كه می‌گدازد با سوز می بسازد

در تف و تاب داده خود را كه همچنین كن

گر سیم و زر فشانی در سود این جهانی

سودت ندارد آن‌ها الا كه همچنین كن

دامان پر ز گوهر كرد و نشست بر سر

وز رشك تلخ گشته دریا كه همچنین كن

از نیك و بد بریده وز دام‌ها پریده

بر كوه قاف رفته عنقا كه همچنین كن

رخساره پاك كرده دراعه چاك كرده

با خار صبر كرده گل‌ها كه همچنین كن

صد ننگ و نام هشته با عقل خصم گشته

بر مغزها دویده صهبا كه همچنین كن

خالی شده‌ست و ساده نُه چشم برگشاده

لب بر لبش نهاده سرنا كه همچنین كن

چل سال چشم آدم در عذر داشت ماتم

گفته به كودكانش بابا كه همچنین كن

خاموش باش و صابر عبرت بگیر آخر

خامش شده‌ست و گریان خارا كه همچنین كن

تبریز شمس دین را بین كز ضیای جانی

پر كرده از جلالت صحرا كه همچنین كن

دسترسی سریع