طلیعه فجر

شعر انقلاب با شاعرانه ای از سهیل محمودی

1402/11/22
|
00:30

ست تو باز می كند پنجره های بسته را

هم تو سلام می كنی رهگذران خسته را

دوباره پاك كردم و به روی رف گذاشتم

آینه ی قدیمی غبار غم نشسته را

... شب به سحر رسانده ام، دیده به ره نشانده ام

گوش به زنگ مانده ام، جمعۀ عهد بسته را

ای دل صاف كم كمك، شده ست سطحی از ترك

آه شكسته تر مخواه، آینۀ شكسته را

تمام خاك را گشتم به دنبال صدای تو

ببین باقی است روی لحظه هایم جای پای تو

دلیل خلقت آدم، نخواهی رفت از یادم

خدا هم در دل من پر نخواهد كرد جای تو

... تو را من با تمام انتظارم جستجو كردم

كدامین جاده امشب می گذارد سر به پای تو

آه می كشم تو را با تمام انتظار

پر شكوفه كن مرا ای كرامت بهار

در رهت به انتظار صف به صف نشسته اند

كاروانی از شهید، كاروانی از بهار...

دسترسی سریع