گفتگو با امیرمحمد عباس نژاد در برنامه كتاب فرهنگ
عباس نژاد در این برنامه در مورد مستندهای خاطره نگاری صحبت كرد و گفت : قهرمانسازی در ادبیات جنگ، معضل است / مستندنگاری باعث شد ما ادبیات خنثی نداشته باشیم. امیرمحمد عباسنژاد كه سالهای زیادی است در عرصه ادبیات پایداری در حال فعالیت است، میگوید: «مادرم میگوید 15 اردیبهشت 1362، در یك شب بارانی و در روستای میرعلیلو از توابع مشگینشهر به دنیا آمدهام. اما پدرم تاریخ تولدم را برای 31 شهریور 1361 گرفته است. شاید او میدانست كه روزی نویسنده دفاع مقدس خواهم شد و همزمان با آغاز هفته پاسداشت مردانی كه زخم خوردند اما كمرشان خم نشد، این تاریخ را انتخاب كرده است.» او در ادامه گفت : من به شخصه به سند علاقه دارم و كتابهایی كه با تخیل نوشته شود، میانه خوبی ندارم. اول ابتدایی بود، كتاب «بوفالوها» را كه یك كتاب داستانی و تخیلی بود را جایزه گرفتم، فقط یك بار خواندم، اما كتابهایی كه بر پایه خاطره نوشته شده بودند را بارها خوانده بودم، و با قهرمان كتاب همذات پنداری میكردم. چند وقت پیش نویسنده نوقلمی صحبت كرده بود كه من در نوشتههایم كه خاطره شفاهی است از تخیل استفاده كردم. این حرف بسیار غلطی است، تخیل در خاطره شفاهی جایگاهی ندارد، اگر تخیل وارد خاطره شود، سندیت خاطره زیر سوال میرود و نویسنده ناخودآگاه قهرمانسازی و قهرمان پروری میكند و دست به تحریف میزند.
مستندنگاری باعث شد ما ادبیات خنثی نداشته باشیم. ادبیات خنثی اگر داشتیم، نمیتوانستیم كتابهایی كه قابلیت دیده شدن را دارند منتشر كنیم. ادبیات مستندنگاری به نظر من خودش یك ژانر است. ادبیات تنهاترین و قویترین زبان برای هویتبخشی، تحكیم انسجام فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و قومیتی است و حتی میتواند از مشكلاتی كه در جامعه است، برونرفت كند. وقتی شما مستند مینویسید یعنی مستنداتی كه باعت شده ما تحكیم وحدت داشته باشیم، ادبیات رمان شاید نتواند این كار را انجام دهد. اما مستندنگاری میتواند.