تمام چیزهایی كه ما با چشم سر در این عالم می بینیم همانند كفی است كه بر روی آب دریاست....
نویسنده : حسین نعمتی
كجایید ای شهیدان خدایی / بلا جویان دشت كربلایی
كجایید ای سبك بالان عاشق / پرنده تر زمرغان هوایی
این غزل یكی از زیباترین و معروفترین غزلیات مولوی است كه درباره شهیدان كربلا سروده شده است .
در این غزل بهترین و برترین تجلیل از شهیدان دشت كربلا شده است .
علاوه بر تقدیر از شهیدان كربلا به مناسبت شهادت این انسانهای برگزیده ،مولوی در این غزل فلسفه ای عمیق درباره ویژگی این جهان/ عالم مطرح می كند كه فوق العاده ناب است.
آنجا كه در بیت های پایانی این غزل می گوید:
كف دریاست صورت های عالم / زكف بگذر اگر اهل صفایی
تمام چیزهایی كه ما با چشم سر در این عالم می بینیم همانند كفی است كه بر روی آب دریاست سپس اشاره می كند:
در آن بحرید كاین عالم كف اوست
در واقع ما در این عالم در داخل چنین كفی زندگی می كنیم و به اشتباه فكر می كنیم كل جهان هستی خلاصه می شود در این كف. در صورتی كه اگر چشم حقیقت بین پیدا كنیم می فهمیم كه این كف بر روی آبی قرار گرفته و آب در محیطی قرار دارد به نام دریا. دقیقا مثال این عالم هم چنین است.
آن كه با چشم ظاهر می بیند، فكر می كند كه تمام عالم و هستی خلاصه می شود در همین دنیا و صورت های دنیا و از درك صورت های زیرین و عمیق تر جهان هستی غافل می شود لذا زندگی خود را بر مبنای چنین توهماتی شكل می دهد و دچار مشكل می شود.
انسان در درجه اول باید حقیقت زندگی را بفهمد به عبارتی دیگر باید بر مبنای این حقیقت ،زندگی خود را بشناسد تا بتواند بر مبنای شناخت درست،زندگی واقعی و بسامانی داشته باشد.وگرنه در فضای وهمی زیست می كند.