سنایی غزنوی ، شاعری دلسوخته است كه بانی و احیاگر شعر عرفانی و معنوی در تاریخ ادب فارسی لقب گرفته است.
نویسنده : احمدخالصی
سنایی غزنوی ، شاعری دلسوخته است كه بانی و احیاگر شعر عرفانی و معنوی در تاریخ ادب فارسی لقب گرفته است. او در مواضع بسیاری از دیوانِ حجیم و نیز منظومه های گونا
گونِ خود به تببین شخصیت حضرت سیدالشهدا و نیز واقعه عاشورا پرداخته است. با مروری اجمالی بر نگرش و نگارش سنایی در این باب ، میتوان گفت مواجهۀ خلاقانه و آفرینشگرانه او با حماسه سترگِ عاشورا موجب پدید آمدن شورانگیزترین و ژرف ترین ابیات تاریخ ادب كلاسیك فارسی در مورد این واقعۀ تاثیرگذار شده است.
************
سنایی در سیر و سلوكِ حسینی در روز عاشورا ، نوعی بلا جویی و رنج طلبی میبیند. لزومِ تحمل رنج و بلا در مراحل گوناگونِ دین و آیین ، تجربه ای است بی همتا و دستاوردی است عاشورایی :
تا ز سر شادی برون ننهند مردان صفا
پای نتوانند بردن بر بساط مصطفا
خرّمی چون باشد اندر كوی دین، كز بهر مل
خون روان كردند از حلق حسین در كربلا
از برای یك" بلی" كاندر ازل گفته است جان
تا ابد اندر دهد مرد" بلی" تن در بلا
در این ابیات ، سنایی اشارت دارد به آیت الست و " قالوا بلی " كه بنا بر نص كریمه ، انسان در عالم ذر و در بی زمانی به ندای خداوند " بلی " گفته است و لاجرم در این حیاتِ خاكی با بلا و رنج قرین است.
گذشته از بازی های زبانی و واج آرایی بین واژه " بلا" به معنای رنج و واژه " بلی " كه پاسخ مثبت به ندای حق است ، گویی این منظرِ سنایی ، تكرار همان نگرۀ معروف است كه :
" هر كه در این بزم مقرّب تر است
جامِ بلا بیشترش میدهند"
و باز سنایی:
{كاین طریقی است كه در وی چو شوی ، توشه تو را
جز فنا بودن ، اگر بوذری و سلمان نیست
این عروسی است كه از حُسن رخش با تن تو
گر حسینی ، همه جز خنجر و جز پیكان نیست}
و این ابیات نیز، باز همان بلاجویی و رنج خواهی در راه دین را بیان میكنند كه اوجِ آن در عاشوراست و حدیث پایان ناپذیرِ خنجر و خون و سنان ؛ و البته رنج و خون دادنی كه همسو و همراه و هم جهت است با حُسنِ رخِ یار و لقای محبوبِ الاهی ؛ و لاجرم زیبا و دلربا و شیرین است.
***********
رسم عاشق كشی به زعم سنایی ، رسمی رایج و دیرپاست :
{ سر بر آر از گلشنِ تحقیق تا در كوی دین
كشـتـگانِ زنده بیـنی انجــمن در انجــمن
در یكیصف، كشتگان بینی به تیغی چون حسین
در دگرصف، كشتگان بینی به زهری چون حسن}
لزوم درك و دریافتِ اصیل و توجه به رسم عاشق كشی ، منوط به تدبّر و تامل در حقیقت و واقعیت عاشوراست كه سنایی از این تامل و تدبر به " گلشن تحقیق " تعبیر میكند.
*************
هرچند سنایی بر این باور است كه حقیقتِ عاشورا و شهادتِ حضرت سیدالشهدا ، حقیقتی است دیرینه، همیشگی ، جاودانه و فراتر از تاریخ و زمان و مكان و جغرافیا ، اما در عین حال تاكید میكند كه این اتفاقِ شوم ، محصولِ تجربیات تاریخی قومی خاص در مواجهه با حضرت مولا نیز بوده است:
} لامكان گوی كاصل دین این است
سر بجنبان كه جای تحسین است
دشمنیِ حسین از آن جُستست
كه علی لفظ لامكان گفتست }
سنایی در این ابیات ، به آموزۀ حضرت مولا اشاره میكند كه در برابركسانی كه فقط به ظواهر توجه داشتند و یا خداوند را صاحب مكان می دانستند ، حضرت حق را لامكان و لا زمان توصیف كرده است .
******************
سنایی بر این باور بود كه برای سخن گفتن از سید الشهدا باید انقطاع كامل از دو عالم داشت . دل باید از اغیار خالی و پیراسته باشد تا بتواند معرفت و درك و دریافتِ اصیل و مستقیم و موثری از سلوكِ حسینی داشته باشد :
{ چند گویی زحال خیر كه قال
قالِ بیحال عار باشد و شین
چون سنایی ز خود نه منقطعی
چه حكایت كنی ز حال حسین }
***********
سنایی غزنوی در پیروی از همان مكتبِ تاویل گرا و باطنیِ ایرانی _ اسلامی ، به رمزپردازی و تبیین وجوهِ نمادینِ عاشورا نیز می
پردازد:
{ دین ، حسینِ توست ، آز و آرزو خوك و سگ است
تشنه این را میكشی وآن هر دو را میپروری
بر یزید و شمرِ ملعون چون همی لعنت كنی
چون " حسین خویش" را شمر و یزید دیگری }
حسین ، روح و جان است و یزید به عنوان نمونۀ انسانی نابكار و شقی ، عصارۀ رذایل اخلاقی است.
**************
سنایی در مواضع گوناگون و بكرّات و به شكلِ
پراكنده در دیوان خود از حضرت سیدالشهدا یاد میكند و در تمامیِ موارد به رسم دیرینۀ عاشق كشی نیز اشاره دارد ؛ اما شاید بهترین و در عین حال ساده ترین بیت او كه بسیار نیز تاثیر گذار است این سخن باشد كه :
{ سراسر جمله عالم پر شهید است
شهیدی چون حسین كربلا كو }
در این سخن و بیانِ كوتاهِ سنایی غزنوی ، به روشنی در میابیم كه امام سوم ، سرآمد راهجویانِ مقامِ ابتلا و شهادت است و در سراسر عالم ، یگانه ....
یا حق