به مناسبت اول تیرماه زادروز مصطفی رحماندوست زندگی او را با هم ورق می زنیم.
كودكی مصطفی رحماندوست
مصطفی رحماندوست از زمانی كه كودك بود و تقریبا 11 سال داشت متوجه شد كه استعداد درخشانی در شعر گفتن دارد. او در كودكی اشعار مثنوی مولوی را حفظ كرده بود. شعرهای كه مادرش گاهی برای او زمزمه میكرد. رحماندوست دربارهی كودكی خود میگوید: «پدرم قوی بنیه بود اما وقتی درباره كربلا شعر میخواند، اشكش در میآمد. برای من كه او را قوی و زورمند میدیدم، دیدن اشك و اندوهش عجیب بود. خیلی دلم میخواست بدانم آن كلمههای سیاهی كه بر كاغذ دیوان صامت و قمری نقش بسته چه هستند و چه قدرتی دارند كه پدر زورمندم را به گریه مینشاندند.»
همین موضوع باعث شد تا رحماندوست برای یادگیری خواندن و نوشتن شتاب كند و شعرهای دیوان شعرا را بخواند. در مدرسه حافظ میخواند و سعی میكرد اشعار این شاعر بزرگ را حفظ كند. بعد از گذراندن دوره ابتدایی او وارد دبیرستان شد و در رشتهی علوم انسانی كه در آن زمان نام رشته ادبی داشت تحصیل كرد. مصطفی رحماندوست در دوره دبیرستان هم فرد كتابخوانی بود. او در مصاحبهای دربارهی كتابخانهی دبیرستان ابن سینا كه در آن درس میخواند گفت: «كتابخانه خوبی داشت، اما بهسختی میتوانستم ازآنجا كتاب بگیرم، بسیاری از كتابهای آنجا را خواندم. كمبودها را هم با كرایه كردن كتاب و مطالعه سریع آن جبران میكردم. شبی یك ریال كرایه كتاب میدادم. خلاصه بعضی از كتابها را هم از بچههای اهل كتاب میشنیدم تا كرایه كمتری بپردازم».
او در این دوره به تشویق و تایید پدر مدتی را دروس حوزه خواند. در سالهای آخر دبیرستان هم با موسیقی و نقاشی عجین شد. اگرچه در نقاشی خیلی پیشرفت چشمگیری نداشت اما در موسیقی توانسته بود به این توانای برسد كه سنتور بزند. او در مصاحبهای میگوید: «سال 1349 برای ادامه تحصیل به تهران آمدم و در رشته زبان و ادبیات فارسی مشغول تحصیل شدم. حضور در تهران فرصتی بود برای آشنایی با دكتر علی شریعتی، استاد مرتضی مطهری و دكتر بهشتی. رفت و آمد به جلسههای درس این بزرگواران و شركت در محافل و مجالس ادبی و هنری آن روزگار، باعث شد كه خوشههای ارزشمندی از خرمن آگاهان و آگاهیهای دیریاب بیندوزم.» مصطفی رحماندوست دربارهی اولین نوشتههایش میگوید: «اولین نوشتهام، زمانی چاپ شد كه دانشآموز دبیرستان بودم. آنهم در یك مجلّه محلی و نه اثری كه برای بچهها نوشته شده باشد. در دوره دانشجویی قصهها و شعرهای بسیاری نوشتم و چاپ كردم. همه برای بزرگسالان، اما در اواخر دورهِ دانشجویی بود كه «ادبیات كودكان و نوجوانان» را شناختم و تصمیم گرفتم سالك و رهپوی این راه باشم. روانشناسی خواندم؛ سادهنویسی كار كردم؛ كتابهای بچهها را ورق زدم؛ معلم بچهها شدم؛ چند جا درس دادم؛ اول قصه نوشتم: سربداران و خاله خودپسند و بعد شعر سرودم.»
كار بیوقفه برای كودك و نوجوان
بیش از 30 سال است كه مصطفی رحماندوست بی وقفه برای كودك و نوجوان كار می كند و تمام فعالیتهای او به هر شكلی كه بوده به ادبیات مرتبط بوده است. او تا امروز بیش از 314 اثر به صورت مجموعه شعر برای كودكان و نوجوانان، تالیف و ترجمه داستان و كتابهایی درباره شیوههای قصهگویی و ادبیات كودك در ایران و جهان منتشر كرده است. كتابهای او به بیش از شش و نیم میلیون نسخه میرسد و بعضی از آثار او از جمله قصه «دو لاكپشت تنها»، «بازی با انگشتها»، «سه قدم دورتر شد از مادر»، «دو تا عروس، دو تا داماد» و ... به سیزده زبان ترجمه شده است.
سمتهای شغلی رحماندوست
او سمتهای مدیر برنامه كودك سیما، مدیر مركز نشریات كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان، سردبیر نشریه پویه، مدیرمسئول مجلههای رشد، سردبیر رشد دانشآموز، سردبیر سروش كودكان بوده است. رحماندوست میگوید: «حتی سه سالی كه اشتباه كردم و مدیر كل دفتر فعالیتها و مجامع فرهنگی شدم، شرح وظیفهِ دفتر را عوض كردم و به انتقال ادبیات برگزیدهِ كودكان و نوجوانان ایران به زبانهای دیگر كمر بستم. عضو هیأتهای داوری كتاب سال، جشنوارههای كتاب و مطبوعات كودكان، عضو هیأت داوران كتاب سال، جشنوارههای بینالمللی فیلم كودكان، عضو شورای موسیقی كودكان و... بودهام. كارهای اجرایی بسیار را پذیرفتهام كه ظاهراً مرا از توجه به نوشتن و سرودن بازداشتهاند. دوستانم همیشه این موضوع را به من تذكر دادهاند، اما از پذیرش آن همه كار اجرایی توانفرسا با مدیرانی كه نوعاً هم اهل هنر و فرهنگ نبودهاند، پشیمان نیستم، چرا كه تمام كارهای اجرایی من هم در مسیر اعتبار بخشی به ادبیات كودكان و نوجوانان و فهماندن اهمیت بچهها بوده است». مصطفی رحماندوست در كارنامه كاری خود همچنین یكی از اعضای اصلی داوران جشنواره بینالمللی فیلم كودكان و نوجوانان اصفهان و جشنواره بینالمللی تئاتر كودكان و نوجوانان را هم دارد. او عضو هیئتهای داوری كتاب سال، جشنوارههای كتاب و مطبوعات كودكان و عضو شورای موسیقی كودكان و شورای كتاب كودك ایران نیز بوده است.
آثار مصطفی رحماندوست
نوشتم دوستت دارم
صد دانه یاقوت
سفید بود، سفید تنها بود
دست چپ دست راست
مثل پشمكه
به نام دوستم خدا
2 پر 2 پر 4 پر
آسمان هم خندید
ترانههای نوازش
بازی شیرین است
درسی برای گنجشك
توپ در تاریكی
بچهها را دوست دارم
مرغ قشنگ تپلی
پرنده گفت: به! به!
صدای ساز میآید
خروس غصه خورد
زیباتر از بهار
فرهنگ آسان: دانشنامه ویژه كودكان و نوجوانان
فرهنگ ضربالمثلها: مجموعهای ارزشمند از ضربالمثلهای ایرانی
ترانههای نوازش: شامل مجموعهای از لالاییها كه از آن میان «لالایی عاشورا» بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
مجموعه شعرهای «قصه پنج انگشت» و «بازی با انگشتها» كه ریشه در ادبیات فولكلور ایران دارد و تعدادی از اشعار این مجموعه به زبان سوئدی نیز ترجمه شده است.
صدای جیكجیك آمد