برای فریدون توللی به مناسبت زلدروز تولد او
فریدون توللی متولد 1298 خورشیدی است.او در شیراز به دنیا می آید و تحصیلات خود را تا سطح دبیرستان به پایان می برد.دوران اولیه تحصیلات خود را در دبیرستان نمازی (ملا صدرای امروز)می گذراند.
از نوجوانی فهمید كه به شعر و ادبیات علاقمند است و در چشم هم كلاسی هایش ارج و قربی دارد.پدر فریدون از خانواده های اصیل شیراز بود.
فریدون شش ساله بود كه مادرش را از دست داد.مرگ زود هنگام مادر روی فریدون اثر عمیقی گذاشته بود.حتی تا آخرین روز های عمر به مادرش می اندیشید.مادر فریدون شعر می گفته،به خصوص شعر های مذهبی.فریدون در كودكی به دنبال یك سرماخوردگی،دچار رماتیسم قلبی شد و با این رماتیسم تا آخر عمر مدارا كرد.توللی 66 سال عمر می كند.دو دهه آخر عمر را گرچه با بیماری دست به گریبان است اما همچنان عاشقانه از شام تا بیگاه سحر به كار پرداختن طنز و شعر پرداخته است.كم كم آن ساعت بزرگ از كار می افتد. دفتری برای همیشه بسته می شود.توللی دیگر در كنار ما نیست.
درست از روز پنجشنبه نهم خرداد 1364 تا امروز.او را در جوار حافظ به خاك می سپرند،
مشتی خاك .....وچند شاخه گل،و ای كاش نرگس،نرگس شیراز.
اما چه فرق می كند ؟ همه باید به خانه هایشان برگردندگل ها تنها می مانند،شاعر تنها می ماند.
اما صدای او خطاب به كسی یا كسانی در فضا طنین می اندازد.
او می گوید و ما می شنویم:
بگریز! ازین دیو تبهكار تبهكام
بگریز! ازین غول سیه روز سیه روی
بگریز! ازین افعی نیش آمده بر سنگ
بگریز! ازین زنگی آتش زده در موی
پا در كش و بشتاب ز من كاین دل پر سوز
بیغوله ی هول است و چراگاه نهیب است
وان اشك فروزنده كه در پای تو افتاد
قلب است و دروغ است و فسون است و فریب است!
بشتاب و بیندیش،كه این عشق جگر خوار
دام است،مبادا كه كشد در بن چاهت
بشتاب و بیندیش،كه این یار فسونگار
مار است،مبادا كه كشد در خم راهت
بگریز!مبادا كه درین كلبه ی خاموش
نفرین شده ای جان دهد از دست غم تو
بگریز!كه این خون سیه فام و سبكجوش
ننگ تو بود ریزد اگر در قدم تو!