گفتگو با دكتر مجدی پژوهشگر تاریخی در مورد الواح آشوری در ایلام در برنامه سرزمین من
مجدی در این برنامه گفت :
سنگ نوشته ها بخشی از تاریخ كهن كشور ما هستند كه با حكاكی و حجاری خاص خود روایتگر زندگی و حكومت گذشتگان هستند.
استان ایلام با داشتن سنگ نوشته های متعدد از دورانهای مختلف تاریخی یكی از مناطق ویژه كشور از این لحاظ است كه هر یك روایتگر بخشی از تاریخ كهن استان و دوره های دیگر است.
به روستای "گل گل" واقع در 25 كیلومتری شهر ایلام بین مركز استان و شهرستان ملكشاهی در میان تنگه ای بزرگ با صخره ای مرتفع رفته ایم تا به تحقیق در مورد یكی از سنگ نوشته های مهم استان ایلام یعنی سنگ نوشته آشوری بپردازیم.
این سنگ نوشته در شمال روستای گل گل قرار دارد ولی خبری از تابلو راهنمایی و مسیر مناسب برای دیدن این اثر مهم تاریخی نیست و باید با زحمت فراوان به این سنگ نوشته رسید.
در كتیبههای آشوری و نوشته های شلمنصر سوم، آشور بانیپال در خورس آباد و نینوا در بین النهرین بارها عنوان شده است كه شهر ایلامی "مدكتو" را با خاك یكسان كرده اند و مردمان و ساكنین آن را از زیر تیغ گذرانده اند.
در واقع تنها نگهبان نقش برجسته گل گل ملكشاهی تكه های آهن، قفل و توری است كه همان ها هم شكسته شده اند. ممكن است تماشا گران در نگاه اول متوجه نوشته ها نشوند زیرا با گذشت تمام این سال ها دچار فرسایش شده اند. اما كارشناسان گفته اند كه یك سرباز آشوری به حالت ایستاده با كلاهخود و پیكان در دست با ماه و ستاره در بالای سر آن است، كه به صورت نیم رخ حكاكی شده در این جا حك شده است. پایین آن نیز نوشته های به خط میخی وجود دارد كه توسط پروفسور لویی واندنبرگ در سال 1973 میلادی ترجمه شده است. در ادامه متن كتیبه را می خوانیم:
به آشور و خدایان (بزرگ) كه به طرفداری شاه محبوب آنها ایستاده و چیره شده (بر زمینهای دشمنانش (…) شاه جهان (…) پسر (…) آشور پدر خدایان مرا نامزد كرد برای پادشاهی در رحم مادرم (…) انلیل مرا برای تسلط بر روی زمین و مردم فرا خواند. سین و شماش با هم شگونهای مساعدی در مورد بنیاد فرمانروایی من فراهم ساختند. نبو و مردوك مرا بصیرت وسیع و فهم عمیق بخشانیدند. خدایان بزرگ از راه لطف در محفل خود مرا بر روی تخت شاهی پدرم گذاشتند. آنها تسلط بر روی زمین را به من واگذار كردند. شهر (…) آنها بیرون رفتند (…) روی او ستایش كارهایی كه من انجام دادهام. من نوشتم بر روی آن من به جای نهادم این سنگ نوشته را برای ترغیب شاهان و پسران من در آینده باشد كه امیری در میان شاهان پسران من كه او را آشور و خدایان بزرگ برای تسلط بر روی زمین و مردم نامزد كند. این ستون و تحسین خدایان بزرگ را ببیند و باشد كه به تدفین آن بپردازد و قربانی ها بكند اما آنكه آن مجسمه را از جای آن بردارد آشور و خدایان بزرگ و آن عده كه روی این ستون نام برده شدند با نظر خشم به او نگاه كند. باشد كه به طرفداری او در یك برخورد سلاحها در میدان جنگ برخیزند و باشد كه آنها او را راهنمایی نكنند. (…) با شد كه آنها هم حكم شاهی او را براندازند و باشد كه آنها نامش و تخمه اش را در زمین ضایع كنند.