به مناسبت 16 فروردین سالروز درگذشت محمدعلی شاه، ششمین پادشاه قاجار
تاریخ نگاران از مراسم و جشنهایی كه شاهان و فرمانروایان برپا میكردند قصههای شگفت آوری نقل میكنند كه چون به كنه آنها بنگریم یكسره در جهت نمایش شكوه و عظمت ظاهری آنها بوده است.
ناصرالدین شاه یكی از شاهان قاجار است كه نیم قرن سلطنت كرد و به همین جهت تشریفات دربارش نیز به مراتب سنگین تر و نمودی از افسانه هایی بود كه در مورد سلاطین مشرق زمین روایت كردهاند و از تصاویر و نوشته های برجای مانده چنین به نظر میرسد كه در هنگام برگزاری اعیاد و مراسم این تشریفات بهتر و بیشتر نمایان می گردید.
از جمله مراسم توأم با تشریفات متعددی كه در دستگاه سلطنت وی همه ساله انجام می شد مراسم جشن تولد شاه در روز 6 صفر 1 بود كه همه ساله در این روز با تجمل هر چه تمام تر انجام مییافت چنانچه شب تولد آتش بازی با شكوهی برپا می گردید و شاه با زنان حرم به تماشای آتش بازی میرفتند، نوازندگان می نواختند، رقاصها می رقصیدند و انواع بازیهای كمدی و غیر كمدی از طرف بازیگران به نمایش گذاشته می شد و به قول ناصرالدین شاه «محشر غریبی بود». صبح روز بعد قشون صف كشیده و مراسم ساده و رژه انجام میشد كه قشون عبارت بودند از افواج ولایات مختلف قزاقها و. . . و. . . و همچنین معلمین و روسای مدرسه دارالفنون در این مراسم حضور یافته و به اتفاق وزیر علوم در مقابل ناصرالدین شاه رژه میرفتند 2 بعد مراسم صرف ناهار با شكوه و جلال و با حضور شاهزادگان و وزرا و امرا انجام میشد، سپس شاعر قصیده غرایی در حضور جمع میخواند و پیشكش قابل توجهی به شاه هدیه می شد.
پس از آن شاه به همه شاهزادگانی كه حضور داشتند عیدی می داد. سپس نوبت سفرا و وزرای مختار می رسید كه جشن تولد او را تبریك بگویند. بعد شاه به تخت مرمر میرفت و سلام عام كه به قول خود ناصرالدین شاه بسیار باشكوه و مفصل بود انجام می شد ودر این زمان به رجال و كسانی كه مورد عنایت بودند، خلعت، انعام و امتیاز مرحمت و التفات میشد. بعد از مراسم رسمی سلام، شاه به اندرون میرفت كه علاوه بر زنان او بسیاری از نزدیكان و اقوام زنان حرم دعوت داشتند. خود شاه مینویسد:
«جمعیت غریبی از زن بود پیر و جوان، پتال همه نوع زنی بود 3. »
بعد پیشكش ها تقدیم و تشریفات عصرانه برگزار میگردید و شب مهمانی مجللی با حضور نوازندگان ایرانی و فرنگی برپا میشد كه امرا و اعیان و وزرا و سفرا در آن شركت داشتند و بعد از شام مجددا ً بساط آتش بازی برپا میشد. به این ترتیب جشن 24 ساعته تولد شاه اختتام میپذیرفت.
[بخشی از خاطرات ناصرالدین شاه در ماه صفر 1293 روز قبل از سال تحویل]
«. . . اتفاقات خنده داری شده است، حكیم الممالك داوطلب شد حاكم گیلان بشود، فلان مبلغ فلان پیشكش بدهد، فلان قدر از تخفیف برگرداند، دستخط گرفت، خلعت پوشید، رسماً حضور آمد. گیلانیها به خانه اش رفتند، تلگرافخانه رفت، با ناصراالملك حرف زد. بعد طوری شدموقوف شد، دو روز حاكم گیلان بود. بعد حاكم عراق شد، دستخط گرفت حضور آمد. عراقیها ریختند خانه اش، حكیم عراقی شد. بعد از دو روز حكیم از عراق هم عزل شد. دوباره حاكم بروجرد شد و دستخط گرفت، عجالتاً حاكم بروجرد است تا دیده شود.
امروز كه روز یكشنبه 22 صفر [1293] است ناهار را اندرون خوردم هوا ابر بود، باران شدیدی آمد. امروز ولیعهد با اصحابش از آذربایجان وارد طهران شدند، شكوه السلطنه رفت باغ ایلخانی، منزلشان آنجاست. حاجی حیدر اندرون ریش زد، فرد ان شاءالله سه ساعت و نیم از دسته گذشته تحویل حمل خواهد شد. دیروز چِلچِله دیدم، قره قاز دیدم، اول و اواسط بنفشه است. هوا بسیار بسیار خوب است.