چهارشنبه سوری هم رسم بسیار زیبایی بود. رسمی كه دیگر شبیه این روزها نیست...
در كتاب «آثار الباقیه» محمد بن زكریای رازی دانشمند بزرگ ایرانی قرن چهارم كه هیچ جایی هم نمی شود آن را دانشمند عرب دانست تمام رسوم ایرانی را می شود خواند.»
به گفته او ملت ایران بر خلاف تصوری كه امروز در ذهن مردم وجود دارد ملت بسیار شادی بودند. متاسفانه یكی از دلایل این انحرافات در رسوم باستانی ایران همین است كه بسیاری از افرادی كه تصمیم گیرنده هستند تاریخ ایران را نمی دانند. ایرانی ها همانطور كه مراسم عزاداری و سوگواری را به جا می آورد آیین های شادمانی بسیاری هم داشته است.
خسرو معتضد می گوید: در طول تاریخ باستانی مردم ایران معروف به «فرانسوی های مشرق زمین» بودند. چرا كه اصولا ایرانی ها بذله گو و شیرین زبان و طناز هستند. یعنی قریحه طنز خوبی دارند كه شما می توانید ردش را در ادبیات ایران هم ببینید. یعنی شما كتاب با عظمت سعدی را می بینید و در كنارش هزلیات این شاعر بزرگ را هم می بینید. كتاب «اخلاق الاشراق» عبید زاكانی را دارید كه همه آن طنز و انتقاد است. به شكلی كه وقتی می خوانید حیرت می كنید و فكر می كنید نویسنده معاصر است. بسیاری از آداب و رسوم و البته مواردی مثل «تازه به دوران رسیدگی» كه همچنان وجود دارد را در آن كتاب می خوانید.
این تاریخ نگار با اشاره به اینكه در طول سال ایران زمین جشن برگزار میكرده است، می گوید: از فروردین ماه تا ماه پایانی سال ما جشن داشتیم. جالب است بدانید كه مثلا یك جشنی داشتیم به نام «سیر سوران» كه در آن سیر می خوردند! یعنی بهانههای كوچك برای شادمانیهای بزرگ داشتند. همه این جشن ها در زمان صفویه تجدید شد. شما خاطرات سیاحان خارجی را كه بخوانید ـ كه خوشبختانه دوره صفویه بسیار روشن است ـ مثل این است كه از خبرگزاری رویترز میخوانید! از شاردن تا «پیه ترو دلاواله» كه حتی مصاحبه با شاه عباس دارد! رد این جشن ها را می شود در این خاطرات به روشنی هم دید.
او با اشاره به جشن پایانی سال می گوید: چهارشنبه سوری یكی از جشن های قابل توجه ایران بوده، جشنی كه در آن به آتش احترام می گذارند، این نه ریشه در آتش پرستی دارد نه شمن پرستی و توتم پرستی ایرانی ها. احترام به آتش به اندازه ای بوده كه بسیاری به خانواده می گفتند «اجاق». ترك ها هم این نكته را از ایرانی ها گرفتند. جالب است بدانید كه درجات نظامی ارتش عثمانی اسامی جالبی داشت مثلا: «قاشقچی باشی»، «آشچی باشی» یا «چنگالچی باشی». اجاق هم اهمیت بالای این ماجرا بود. در محاورهها هم وجود داشت به این مفهوم كه میزان اهمیت موضوع را با نسبت دادن «اجاق» به آن عنوان می كردند. به عنوان مثال می گفتند این اجاق دولت یا اجاق مملكت است.