گفتگو با دكتر علیرضا علی صوفی كارشناس تاریخ در برنامه سرزمین من
دكتر صوفی در این برنامه در مورد تاریخ شكل گیری صفویه در سال 930 هجری قمری صحبت كرد و گفت :
صفویان نسب خود را به امام موسی كاظم (ع) میرساندند. نخستین فرد خاندان صفوی كه از او اطلاعات تاریخی وجود دارد، فیروزشاه بن زرین كلاه است. او در ناحیه اردبیل زمیندار بزرگی بود. دیگر اعضای خاندان صفوی كمكم به زندگی زاهدانه روی آوردند. امینالدین جبرئیل، مولانا امامالربانی خواجه كمالالدین عربشاه را بهعنوان مرشد خود برگزید.
در ادامه دكتر صوفی در مورد دوران تثبیت حكومت صفوی كه زمان شاه طهماسب بود صحبت كرد و گفت :
شاه طهماسب اول بهمدت 54 سال حكوت كرد. مدت سلطنت او بیشتر از سایر سلاطین صفوی بود. مهمترین حوادث دوره پادشاهی او عبارتاند از:
بعد از مرگ شاه اسماعیل، قندهار توسط ظهیرالدین بابر تصرف شد. مسئله قندهار و ادعای صفویان و گوركانیان هند بر مالكیت آن، مهمترین عامل اختلاف دو سلسله شد.
بعد از مرگ شاه اسماعیل اول، بهدلیل كودكی شاه تهماسب، امرای قزلباش قدرت گرفتند و بین دیو سلطان روملو، چوها سلطان تكهلو و كپك سلطان استاجلو یك اتحاد سهگانه برقرار شد. دیوسلطان نیابت سلطنت شاه تهماسب اول را بر عهده گرفت؛ اما بعدا شاه صفوی او را به قتل رساند و نیابت سلطنت را چوها سلطان تكهلو به عهده گرفت.
حسینخان شاملو از امرای قزلباش، خودسرانه امیر جعفر ساوجی وزیر را كشت. شاه طهماسب اول از این اقدام حسین خان شاملو غضبناك شد و او را به قتل رساند و فرماندهی شاملوها را به عهده بهراممیرزا گذاشت.
جنگ جام، لشكركشی به قفقاز، شورش القاصمیرزا، ارتباط با روس، پناهندگی شاهزاده بایزید عثمانی به ایران و رابطه با انگلستان از دیگر حوادث مهم این دوره بودند.
سلطان سلیمان قانونی شاه عثمانی، چهار مرتبه به ایران لشكر كشید. در مرحله اول در سال 940 هجری قمری، الامه سلطان تكهلو كه به دربار عثمانی فرار كرده بود، سلطان سلیمان را تحریك به لشكركشی به ایران كرد؛ اما سپاه عثمانی بهعلت برف سنگین ناچار به بازگشت شد. بعد از آن هر دو سپاه ایران و عثمانی تصمیم به صلح گرفتند.
شاهتهماسب، اقدامات گستردهای برای گسترش تشیع انجام داد كه زمینه تثبیت تشیع را در بیشتر مناطق ایران فراهم آورد. در ادامه به بررسی و تحلیل برخی از این اقدامات میپردازیم.
الف) بهكارگیری علمای شیعه در مشاغل دولتی
شاهتهماسب در رأس اقدامات فرهنگی خود برای ترویج تشیع، ابتدا به تقویت جایگاه علما پرداخت. او با بهكارگیری علما در مناصب رسمی دولت در پیوند مذهب و سیاست، از خدمات آنها برای دینی كردن حكومت و جامعه بهره گرفت. اهمیت دادن دولت صفوی به تشیع و توجه ویژه به علما، باعث شد كه به تدریج علما در امور اجتماعی و سیاسی مملكت مؤثر واقع شوند و در واقع نوعی رابطه بین قدرت مذهبی و قدرت دنیوی یعنی زعامت معنوی و زعامت سیاسی پدید آمد. اداره برخی از تشكیلات دولتی مانند امور قضایی، اوقاف و امور مالكیت توسط روحانیان، یكی از نتایج آن بود كه از سنن قدیم نشأت میگرفت. اتحاد دولت و علما به صورت پدیدار شدن مشاغل و مناصبی تجلی كرد. به روایت تذكرةالملوك، مقامات عالی روحانی در دربار صفوی عبارت بودند از: ملاباشی، صدر (صدارت خاصه و عامه)، شیخالاسلام دارالسلطنه اصفهان، قاضی دارالسلطنه اصفهان و قاضی عسكر. (میرزاسمیعا، 1368، ص1ـ3) ترویج تشیع امامی در جامعه و نهادینه كردن آن، یكی از كاركردهای مؤثر این عالمان بود. از این رو، آنها بازوان مذهبی نظام سیاسی بودند كه، رسمیت مذهبی تشیع در ایران را تثبیت كردند. در اوایل صفویه، بخش عمدهای از رسالت شیعیسازی جامعه بر دوش علمای مهاجر عربزبان بود. بخشی از این علما، مسئولیتهای مهم مذهبی را در دولت صفویه بر عهده گرفتند. برخی از آنان در مدارس به تدریس پرداختند و شاگردانی تربیت كردند كه بعدها در ترویج تشیع مؤثر واقع شدند. آنان كتابهای زیادی در فقه، كلام، معارف شیعی و غیره نگاشتند و در نشر تشیع در جامعه كوشش بسیاری نمودند.
وجه مشخصه سیاست مذهبی تهماسب (طهماسب)، چرخش از صوفیان به سمت فقیهان بود. تهماسب كه قدرتش بازیچه جنگ و جدال امراء قزلباش شده بود، زمانی كه به تدریج به سنین بالایی از رشد رسید، دریافت كه صوفیان قزلباش نیرویی نیستند كه بتواند به طور یكجانبهای به آنها تكیه كند. وی هم بنابه ملاحظات كلی ملكی در تحكیم و تثبیت سلطنت صفوی و هم برای ایجاد قدرتی در برابر قدرت نامطمئن قزلباش، رو به سوی فقیهان و عالمان شیعی آورد و در جهت گسترش نفوذ و قدرت آنان كوشید. به علاوه، فشار نظامی دو سوی شرق و غرب و محاصره مذهبی از درون و بیرون، شاه را ناگزیر كرد كه از هر جهت خود را با شریعت موافق نشان دهد. از این رو، فقیهان شیعی در حكومت صفویه پایگاه ویژهای یافتند. در گزارش عبدیبیك شیرازی، به این نكته اشاره شده است:
[شاهتهماسب] میرغیاثالدین منصور صدر را چون از فقه بخشی نبود و در حكمت و فلسفه و هیأت و ریاضی و طب از دیگر علما ممتاز بود، از آن منصب عزل فرمود؛ میرمعزالدین محمد نقیب میرمیرانی و میر اصفهانی را كه به فقاهت ممتاز و به ورع و تقوا بینالاقران سرفراز بود، نصب فرمودند.
بدین ترتیب علل بنیادی رویكرد شاهان صفوی به فقها عبارتند از:
1. داشتن پایگاه معنوی ریشهدار علما و فقهای دین در بین مردم و نیاز دولت به بهرهبرداری از آن در جهت تقویت مقبولیت اجتماعی خود؛
2. تأمین بخشی از قوانین اداری و قضایی در حاكمیت دینی، توسط فقها؛
3. ایجاد تعامل در جامعه تصوفزده آن روز و نشان دادن اهمیت علوم كاربردی دینی چون فقه؛
4. ضرورت توجه به توانمندیهای سیاسی مذهب تشیع در عرصه دیدگاههای حكومتی، با رسمیت یافتن تشیع در جامعه و ظهور این توانمندیها توسط فقهای شیعه؛
5. مشروعیت یافتن صاحبان قدرت و شاهان صفوی از طریق فقها.
بنابراین، شاهتهماسب كوشید تشكیلات دینی ـ مذهبی حكومت را با بهكارگیری علما و فقهای تشیع گسترش دهد. از علما در سمتهایی مانند شیخالاسلام، صدر، قاضی، قاضیعسكر، متولی، امامت جمعه و پیشنماز بهره برد و بر قدرت فقها افزود تا بتواند جامعه شیعی را استوار سازد.
سیاست روآوری شاهان صفوی به علما، موجب پدید آمدن شبكهای از این نیروی عظیم مذهبی در جامعه این عصر شد كه از نفوذ و قدرت بالایی در دولت و در میان مردم برخوردار شدند. هر كدام از این علما، چه در تصدی مناصب مذهبی و چه در اداره مساجد و مدارس و تربیت شاگرد و نگارش كتاب و رساله در موضوعات گوناگون دینی و مذهب تشیع، خدمات ارزشمندی را در نشر و ترویج اندیشه و معارف شیعی در جامعه آن عصر انجام دادند. در پرتو مساعی آنان، ایرانیان كه تازه شیعه شده بودند، با مذهب تشیع دوازده امامی و مكتب اهلبیت عصمت و طهارت آشنایی گسترده یافتند. عالمان با اشتغال به درس و بحث و تدریس و پاسخگویی به مسائل شرعی مردم و رفع دعاوی حقوقی آنها، و با اقامه نماز جمعه و انجامدادن وظایف در منصب شیخالاسلامی، در تبلیغ و گسترش مذهب تشیع در ایران كوشیدند. همچنین آثار بسیاری در جهت همكاری و ایجاد سازش میان دین و دولت صفوی پدید آوردند.