شاهنامه پژوهی در برنامه ققنوس رادیو فرهنگ

گفتگو با دكتر محمد رسولی

1401/09/20
|
11:30

رسولی در این برنامه تاریخ ایران را به سه بخش تقسیم كرد. این سه دوره عبارتند از عهد كهن، عهد باستان و دوران پس از عهد باستان.
در ادامه رسولی داستان های عهد باستان را به اختصار توضیح داد.
شاهنامه فردوسی در زمان ساسانیان سروده شد؛ درست زمانی كه پادشاهان ایرانی به حفظ زبان فارسی و تاریخ این سرزمین توجه می‌كردند. از این رو شاهنامه‌هایی پیش از شاهنامه فردوسی نوشته شد، اما هیچ یك نتوانست به پایگاه و جایگاه اثر گران سنگ فردوسی برسد. فردوسی شاهنامه‌ای نوشت و با آن زبان فارسی را حفظ كرد. از جمله شاهنامه‌هایی كه پیش از شاهنامه فردوسی نوشته شد، می‌توان به شاهنامه بایسنقری اشاره كرد.
اما موضوع شاهنامه چیست و فردوسی در این اثر گران سنگ به چه موضوعی می‌پردازد؟

شاهنامه در یك كلام شرح دلاوری‌های ایرانیان است. بخشی از آن دوران اساطیری ایران را بیان می‌كند؛ مانند داستان‌های ضحاك ماردوش و بر تخت نشستن جمشید. زاده شدن فریدون و خروش كاوه آهنگر نیز از جمله همین داستان هاست.
بخش دوم شاهنامه فردوسی دوران پهلوانی شاهنامه را بیان می‌كند. مهمترین و مشهورترین شخصیت شاهنامه فردوسی رستم است. رستم شاهنامه پهلوانی از خطه سیستان است و تمام خصوصیاتی كه یك ملت آن را ارزش می‌داند، در رستم دیده می‌شود. رستم در خانواده‌ای اصیل زاده شده است و اجدادش هم مانند او پهلوان بودند. رستم پسر زال و زال پسر سام است. زال از زمانی كه پای به جهان می‌گذارد، روی و مویی سپید دارد. پدرش او را از ترس آبرویش در كوه رها می‌كند و زال در كوه به دست سیمرغ پرورش می‌یابد. زمانی كه زال بزرگتر می‌شود و به دامان خانواده بازمی گردد سیمرغ به او پری می‌دهد و می‌گوید هر زمان به مشكلی برخوردی پر را آتش بزن.

این پر اساطیری سیمرغ دوبار به كمك زال می‌آید؛ یك بار در زمان زاده شدن رستم، زال پر را بر پهلوی رودابه می‌كشد و دردش تسكین می‌یابد. دومین بار هم در جنگ رستم با اسفندیار است كه زال پر را آتش می‌زند، سیمرغ ظاهر می‌شود و به زال نقطه ضعف اسفندیار رویین تن را می‌گوید. زال هم به رستم می‌گوید كه چشمان اسفندیار را نشانه بگیرد. او نیز همین كار را می‌كند و اسفندیار رویین تن بر زمین می‌افتد و جان به جان آفرین تسلیم می‌كند.
پایان شاهنامه

شاهنامه فردوسی با حمله اعراب به ایران و شكست پادشاه ساسانی پایان می‌یابد.

پایان شاهنامه با پادشاهی محمود غزنوی بر ایران همراه می‌شود. در آن زمان برای اینكه اثری حفظ شود، پادشاهی را مدح می‌كردند تا بدین وسیله آن اثر در كتابخانه پادشاه حفظ و نگهداری شود.

به فردوسی هم پیشنهاد می‌دهند برای حفظ كتابش از گزند روزگار شعری در ستایش محمود غزنوی بگوید. فردوسی شاهنامه را به محمود غزنوی تقدیم می‌كند، اما از آنجا كه فردوسی شیعه بوده و در شاهنامه اش حضرت علی را مدح كرده بود، به جای اینكه به او سكه طلا بدهند نقره می‌دهند و پس از فوتش اجازه نمی‌دهند فردوسی در قبرستان مسلمانان دفن شود. او را در محلی دفن می‌كنند كه امروز به نام آرامگاه فردوسی مشهور است و در طوس واقع شده است.

فردوسی تنها زبان فارسی را حفظ نكرد؛ بلكه بخشی از حافظه تاریخی ملت ایران را به نظم كشید و داستان‌هایی را به نظم درآورد كه در بین مردم آن زمان نقل می‌شد و اسطوره‌های سرزمینمان بودند. شاهنامه بیش از آنكه نامه شاهان باشد حافظه یك ملت است و شرح پهلوان‌هایی است كه روزگاری در این سرزمین می‌زیستند. شاهنامه اثری گران سنگ است كه اگر هزاران سال دیگر بگذرد، گران سنگ باقی می‌ماند و برای همیشه به ایرانیان یاد آوری می‌كند كه چه روزگاری را از سرگذرانده اند.

دسترسی سریع