واقعه مسجد گوهرشاد تجمع مردم مشهد در مسجد گوهرشاد در اعتراض به قانون تغییر لباس كه توسط نیروهای دولتی سركوب شد.
این تجمع در تیر سال 1314ش و در زمان حكومت پهلوی اول رخ داده است. علت اصلی این تحصن اعتراض به اجباری شدن كلاه شاپو و سیاستهای تغییر لباس، و حصر آیت الله سید حسین قمی بود. در این تجمع محمدتقی بهلول سخنرانی كرد و در این حین بین مردم و نیروهای دولتی درگیری رخ داد. این تحصن به شدت سركوب و بیش از 1600 نفر كشته و تعدادی هم زخمی شدند. پس از این واقعه روحانیان سرشناس مشهد دستگیر و تبعید شدند و به دستور رضا شاه برخی از رؤسای ادارات مشهد تغییر كردند.
سیاست تغییر لباس
رضا خان پهلوی
یكی از سیاستهای فرهنگی رضاخان تغییر لباس بود كه بعد از تثبیت قدرت او به مرور و در طول چند سال دنبال شد. قانون اتحاد شكل لباس اتباع ایرانی در داخلۀ مملكت به تاریخ 10 دی 1307ش در مجلس شورای ملّی وقت تصویب شد. براساس این مصوبه، به جز برخی از روحانیان، كلیه اتباع ذكور ایران در داخلۀ مملكت مكلّف بودند كه ملبّس به لباس متحدالشكل شوند.
در 13 فروردین 1314ش جشنی با حضور علیاصغر حكمت وزیر معارف در شیراز برپا گردید. در بخشی از این جشن عدهای از دختران بر روی صحنه رفته، ناگهان، نقاب از چهره برگرفتند و با آهنگ اركستر به رقص و پایكوبی پرداختند. عدهای از مردم شیراز به اعتراض مجلس را ترك كردند و روز بعد تعدادی از مردم در مسجد وكیل گرد هم آمده و سید حسامالدین فالی از علما و فقهای شیراز ، برای آنها سخنرانی كرد و در اعتراضی به آن، اعمال جشن را تقبیح و محكوم كرد. فالی دستگیر و زندانی شد.
دستور تغییر كلاه پهلوی به كلاه شاپو
دستور تغییر لباس و تبدیل «كلاه پهلوی» به «كلاه بینالمللی» موسوم به «شاپو» به فتحالله پاكروان، استاندار خراسان ابلاغ گردید. او نیز بدون كمترین تاملی، دستور رضاخان را به اجرا گذاشت و در این زمینه، دستورات اكیدی به شهربانی خراسان و دیگر ادارات و عوامل تابعه صادر كرد. محمدعلی شوشتری، خفیهنویس (گزارش نویس مخفیانه حكومت)عصر رضاشاه كه در این موقع در مشهد ماموریت داشته در این باره مینویسد: «اجرای حكم در مشهد تا حدی مشكل بود؛ زیرا عوامل مخفیه و متدینین و مجاورین به جنب و جوش افتاده، عنوان «من تشبه بقوم فهو منهم» را پیش گرفته سِرّا و عَلنا بنای اعتراض را گذاردند.»
واكنش علما
آیتالله سید حسین قمی در كنار جمعی از شاگردانش
علمای مشهد، جلساتی برای بحث و گفتوگو در مورد این بخشنامه برپا كردند. در یكی از این جلسات كه در منزل سید یونس اردبیلی تشكیل شده بود، پیشنهاد شد كه آیت الله سید حسین قمی به تهران برود و با رضاخان در مورد توقف اجرای بخشنامه یادشده و تغییرلباس مذاكره كند. وی در هشتم یا نهم تیرماه به تهران آمد؛ و پس از ورود به باغ سراج الملك، باغ توسط نیروهای دولتی به محاصره درآمد و تحت كنترل مامورین قرار گرفته و ممنوع الملاقات شد. روحانیون مشهد در اطلاعیههایی از مردم خواستند كه با اعتراض به سیاست مذهبی و اجتماعی رضاخان و محدودیتی كه برای آیت الله قمی بهوجود آورده، دست به اعتصاب و تحصن بزنند و در مسجد گوهرشاد گرد هم آیند. خود نیز تصمیم گرفتند در آن مسجد به مردم بپیوندند و هر روز، یكی از آنها در خصوص اوضاع جاری كشور برای مردم سخنرانی كند.
تجمع در مسجد گوهرشاد
مردم مشهد با پیگیری علت توقیف آیت الله قمی، آزادی وی را خواستار شدند. همچنین نامهای به امضای 150 نفر از روحانیون و متنفذین مشهد خطاب به رضاخان نوشته و در آن، خواستار آزادی آیت الله قمی شدند؛ اما مسؤول تلگرافخانه مشهد قبل از ارسال تلگراف، آن را به اطلاع فتح الله پاكروان رساند. استاندار خراسان هم بدون درنگ، دستور تعقیب تمام امضاكنندگان تلگراف را صادر كرد؛ از اینرو، عدهای دستگیر و برخی نیز مجبور به ترك مشهد شدند. با این پیشامد، اوضاع مشهد بیش از پیش به وخامت گرایید.[6]
ورود شیخ بهلول به مشهد
محمدتقی بهلول از شخصیتهایی بود كه در واقعه مسجد گوهرشاد در آگاهسازی مردم نقش مهمی ایفا كرد.
محمدتقی بهلول، كه تحت تعقیب بود و از شهری به شهر دیگر میرفت، از گرفتاری آیتالله قمی، مطلع شده و در چهارشنبه 18 تیر به مشهد رسید و به حرم رضوی رفت؛ ولی مامورین انتظامی ساعاتی پس از ورودش به حرم او را دستگیر نموده و در یكی از اتاقهای صحن كهنه بازداشت كردند. ساعاتی پس از بازداشت شیخ محمدتقی بهلول، مردم به تدریج از این امر آگاه شده، و در مقابل محل توقیف او تجمع كرده و او را آزاد كردند. شیخ محمدتقی بهلول میگوید: «من قصد ایجاد وحشت در هیات حاكمه را داشتم و این برنامهای بود كه در تهران و سایر شهرها اجرا كرده بودم و در موارد مختلف دولت مجبور به عقب نشینی شده بود.» او همچنین خاطرنشان میكند: «در مشهد هم میخواستم كه چنین بشود؛ ولی نشد، وقتی این منظره پیش آمد و رییس شهربانی و پلیسها را زدند، من گیج شده بودم و نمیدانستم چه باید بكنم... در تمام محوطه مسجد و صحنها صدای مرگ بر شاه و لعنت بر شاه و مرده باد شاه و زنده باد اسلام، لعنت بر بهایی و لعنت بر دشمن علما، بلند بود.» وی در ادامه میگوید كه با این اتفاقات، دیگر كوتاه آمدن معنا نداشت و ممكن هم نبود؛ از اینرو، در یك سخنرانی به مردم گفتم: «كاری كه نباید میشد، شد و ما نباید نرمی نشان دهیم، باید پایمردی كرده و مقاومت كنیم تا حاج آقا حسین قمی را از زندان آزاد كرده و احكام اسلام را جاری كنیم.
كشتار محدود اولیه
به دنبال دریافت دستور رضاخان، زمان اذان صبح جمعه، نظامیان به تدریج بر مواضع حساس اطراف حرم مسلط شدند. در این مرحله، نظامیان در صدد كشتار مردم نبودند؛ بلكه سعی میكردند كه جلوی ورود مردم خارج از حرم را به داخل حرم و مسجد گوهرشاد بگیرند. نظامیان به افراد متحصن در داخل مسجد گوهرشاد اعلام كردند كه متفرق شوید و عرایض خود را تسلیم استاندار كنید تا رسیدگی شود. شیخ بهلول در پاسخ به مأموری كه این سخن را گفته بود، گفت: «ما جمع نشدهایم برای اینكه به حرف استاندار متفرق شویم. زود از اینجا برو كه نمیخواهیم به تو صدمه برسد.» آن مرد رفت، بین سربازها و كسانی كه میخواستند از اطراف به صحن و حرم و مسجد بیایند، درگیری به وجود آمد.
افزایش جمعیت تجمع كنندگان
سرلشگر فتح الله پاكروان نوه دختری امیركبیر و پدر سرلشكر حسن پاكروان (رئیس ساواك از سال 1339 تا 1343ش) عامل اصلی سركوب خونین مردم معترض در مسجد گوهرشاد بود.
بر اساس گزارشهای محمدعلی شوشتری «دوایر مسئول از ترس مركز و شاه قوای فكری را از دست داده و خود را باخته بودند و در گزارشها به قدری مبالغه میكردند و موضوع را بزرگ میدانستند كه بالطبع شاه بیاندازه نگران میشد، به طوری كه در آن دو روز اغلب، شخصا تلگراف حضوری مینمود و اوامر صادر میكرد.» بر اساس گزارش نظمیه مشهد، تعداد مردم گردآمده در مسجد گوهرشاد هر لحظه در حال افزایش بود و شنبه كسبه را وادار به تعطیلی مغازههایشان كردند. شنبه، عدهای نیز از روستاهای اطراف به مردم متحصن پیوستند و مسجد گوهرشاد و صحنها مملو از جمعیت شد و سخنرانان در موضوعات مختلف به ویژه در مورد آیت الله قمی، تغییر لباس و رفع حجاب برای مردم صحبت میكردند. از سوی دیگر نیز قشون شرق به فرماندهی سرلشكر ایرج مطبوعی، شهربانی و آگاهی نیروهای خود را برای سركوب مردم هماهنگ میكردند. شوشتری به نقل از اسدی و پاكروان میگوید: «اعلیحضرت فرموده بود: اگر بیش از این مسامحه كنید و تعلل ورزید، نه كلاه بر سر شما و نه تاج بر سر من باقی خواهند گذارد، امر میكنم و فرمان میدهم امشب [نیمه شب شنبه] باید غائله بدون خونریزی خاتمه یابد. هر قدر قشون لازم است، باید آنها را محاصره كرده، محركین را دستگیر، مردم متفرقه را آزاد سازید.»
یك روز پس از واقعه، روحانیون وعلمای طراز اول مشهد دستگیر و زندانی شدند. از جمله دستگیرشدگان، میرزا محمد كفائی خراسانی معروف به آقازاده دومین پسر آخوند خراسانی بود كه شامگاه سیزدهم1356ق/1316ش در یكی از زندانهای تهران به نحو مشكوكی درگذشت.[21] افراد دیگری كه دستگیر شدند عبارتند از: آیت الله سید عبدالله شیرازی، آیت الله سید یونس اردبیلی، محمدولی نجات، بحرالعلوم، محقق، هاشم قزوینی، آقابزرگ شاهرودی و نواب احتشام رضوی. برخی دیگر نیز از معركه گریختند و حتی از كشور خارج شدند. بعضی نیز مخفی گردیدند. عدهای از روحانیون بعدها آزاد شدند و به شهرهای خود رفتند.
شیخ محمدتقی بهلول از معركه جان سالم بهدر برد و به كمك افراد طایفه بربری (هزاره های شیعه افغانستان) كه خود نیز در واقعه مسجد گوهرشاد شركت داشتند، با تغییر لباس از ایران خارج شد و روانه افغانستان گردید.پس از پایان واقعه گوهرشاد، به دستور رضاخان تغییراتی نیز در سطح رؤسای ادارات مشهد و آستان قدس رضوی صورت گرفت. محمدولی خان اسدی نیز با اینكه مغضوب بود؛ ولی تا مدتی در مقام خود به عنوان تولیت آستان قدس رضوی باقی ماند؛ اما در 28 آذر 1314ش اعدام شد. عدهای از افراد فعال در واقعه گوهرشاد نیز به سمنان، یزد و شهرهای دیگر تبعید شدند. اینها هجده نفر بودند و همگی روحانی یا طلاب علوم دینی بودند؛ چون مدرك متقنی علیه اینها پیدا نشد، به تبعیدشان پایان داده و به شهرهای خود برگشتند.