شاعرانه با غزلی از فیض كاشانی
شراب عشقم اندر كام جان شد
ز جانم چشمهٔ حكمت روان شد
ز ترك كام كام دل گرفتم
چو در دوزخ شدم دوزخ چنان شد
ز خواهش چون گذشتی در بهشتی
مكرر من چنین كردم چنان شد
چو دل دید آنجهان بیزار شد زین
ز حق آگه چو شد زان هم جهان شد
جهان شد زینجهان و از جهان دل
فراز هر مكان و لامكان شد
بخدمت از بزرگان میتوان ربود
بهمت از ملایك میتوان شد
بنام دوست از خود میتوان رفت
بیاد دوست بیخود میتوان شد
بفكر عشقبازی دیر افتاد
دریغا عمر فیض اكثر زیانشد