تاریخ نگاری به عنوان یكی از ابعاد و مظاهر فرهنگ و تمدن حائز اهمیت بسیار است، زیرا شناخت و دریافت وجوه مختلف هر فرهنگ و تمدنی، بدون بررسی تاریخ انواع هنرها و دانشهایی كه در آن تمدن ظهور كرده یا تكامل یافته ممكن نخواهد بود.
نویسنده:احمد خالصی
------------------------
در یادداشت پیشین گفتم كه بر اساس یك مشاهده و برداشت اجمالی میتوان گفت در تاریخ نگاری انقلاب اسلامی ، ما با موارد درخشان و تاثیرگذاری در تاریخ نگاری های داخلی مواجه هستیم ، اما مواضع در برابر اثار خارج نشینان متفاوت است و ظاهراً آن نوع آثار ، بازخورد و فروشِ قابل توجهی در داخل دارند.
اما پرسش این جاست كه چرا آثار خارجیان یا خارجنشینان، بیشتر مورد توجه و استقبال قرار گرفته است ،چه توسط عموم مردم و چه توسط نخبگان و تاریخ پژوهان؟
البته در این مورد ، تحقیقِ آماریِ جامع و دقیقی صورت نگرفته و این نیز خود معضلی است، اما با مروری اجمالی براظهارات پژوهشگران و ناشران این نوع كتابها ، میتوان تصدیق كرد كه كتابهای خارجیِ منتشر شده ، عنایت بیشتری را در مخاطبان برانگیخته است. به گمانم دلیل اصلی ، این باشد كه همیشه از بیرون نگریستن و دریافتن و آگاه شدن از نگاه "دیگری "،جذاب و دلانگیز است.البته در همین آثارِ داخلی نیز ما با موارد درخشانی برخورد میكنیم كه علاوه بر اعتبار تاریخی، جذابیتهای استتیك و جمالشناختی فراوان دارند از جمله خاطرات عزت شاهی و خاطرات احمدِ احمد از انتشارات سورۀ مهر، و كتابِ " برفراز خلیج " اثر محسن نجات حسینی وچند كتاب دیگر. به عمد ، مثالها را از طیفهای گوناگون انتخاب كردم تا بگویم كه تاریخ، بعضاً از آمال و آرزوها فراتر میرود. در این نوع آثار ما گاهی با خلاقیت و بازآفرینیهای شگفت انگیزی مواجه میشویم كه به گمانم تواناییهای بالقوه فرهنگی و ادبی بینظیری در خود نهفته دارند.
------------------------------
نكتۀ دیگر در باب تاریخنگاریِ انقلاب اسلامی ، بحث تبیینِ مقطعِ زمانیِ آغاز روندی است كه به 22 بهمن ماه در انقلاب 57 منجر شد. بعضی این مقطعِ آغازین را سال 40 ، عده ای 41 و شماری 42 در نظر میگیرند و برخی دیگر آن را ازسال 39 آغاز میكنند و برخی دیگر آن را از سال 32 و پس از كودتای 28 مرداد و مشخص شدن رویۀ خشونت آمیز رژیم پهلوی میدانند. عدهای عقب تر میروند و این روند را از شهریور بیست، و یا آغاز سلطنت پهلوی ها و حتا پیش از آن، از انقلاب مشروطه ریشه یابی میكنند. هر چه باشد اگر مقطعِ آغازینی برای شروع انقلاب مورد اجماع نیست، اما گویا همه بر این باورند كه تعیین نقطۀ انتها برای این اتفاق، هنوز زود و عبث است. در مورد مقطعِ زمانیِ آغاز، به هم پیوستگی رخدادهای اجتماعی را باید باور داشت و نیز پیشبینیناپذیری روند تحولات را در نظرگرفت. مثلاً بالا رفتن قیمت نفت در اوایل سالهای50 ، مسلماً امری بود كه در تبختر شاه و بیاعتنایی به ساختارهای اقتصادی و اجتماعی ایران تاثیر فراوان گذاشت و خودِ این امر، در تسریع حركت انقلابی بیتاثیر نبود. این امری غیر قابل پیشبینی بود. كمتر كسی در آن سالها میتوانست جنگِ اعراب و اسراییل و تحریم نفتی و باقی قضایا را پیشبینی كند.
-----------------------
اما از این قضایا كه بگذریم آنچه كه در همین تاریخنگاریهای داخلی مغفول مانده، عدم عنایت به تاریخنگاریِ محلی و بومی و به بیانِ بهتر تاریخِ مردمی است. خاطراتِ افرادِ سطحِ بالای دخیل در انقلاب ( چه درونی و چه بیرونی ) بسیار چاپ شده، اما اغلب از حضور تك تكِ مردم غفلت شده است. شهرها و مناطقِ مختلف ، نسبتهای متغیری با انقلاب برقرار میكنند. حتا در سطح شهر تهران نیز، میزان و شكل حضور محلاتِ مختلف ، متفاوت و متغیر بود.
سكوت در مواردِ خاصِ محلی مثلا در مورد شهر تهران و عدم ارائه تحلیلی در باب آن، موجب به وجود آمدن شایعاتِ بسیار و بعضاً شگفتانگیزی شده است.
اما سخن این جاست كه پیدایش این نقشۀ راهگشا و كامل، منوط به تاریخشناسی است و اغلبِ آثاری كه در این مورد منتشر شدهاند، تاریخنگاری و اسناد تاریخی هستند و نه تحلیل تاریخی. به عبارت دیگر اینها منابع تاریخیاند و نه تاریخشناسی.
به امید حضرت حق در یادداشت بعدی در بابِ پروسۀ تبدیلِ منابع تاریخی به تاریخشناسی سخن خواهم گفت.
یا حق