فلوطین مجموعه ای از عمق تفكر و پاكی سیرت و زندگی زاهدانه و پارسایی بود . وی تا سن چهل و نه سالگی دست به تألیف نزد.
نویسنده : علی شالچیان
فلوطین یا افلوطین را به اعتباری، می توان آخرین فیلسوف متأثر از تمدن یونان دانست. فلوطین در لیكوپولیس، یكى از شهرهاى مصر، حد فاصل سال 203 تا 205 میلادى متولد شد. او در اسكندریه پرورش یافت، و در همانجا نزد آمونیوس ساكاس فلسفه آموخت. سپس همراه امپراتور، گوردیانوس، در حمله او به سال 242 بر ضد ایرانیان، به مشرق آمد. مقصود فلوطین از این همراهی آشنا شدن با حكمت هند بود. از اتفاقات عجیب آنكه، مؤسس كیش مانوى نیز همراه سپاه ایران بود. بعد از شكست گوردیانوس، فلوطین به روم گریخت. او در آنجا، در حوالى سال 244 میلادی به تدریس فلسفه پرداخت و در همانجا جمعی از شاگردان كه سخت شیفته او بودند اطرافش را گرفتند.
فلوطین مجموعه اى از عمق تفكر و پاكى سیرت و زندگى زاهدانه و پارسایى بود . وی تا سن چهل و نه سالگى دست به تألیف نزد. شاگرد او، فرفوریوس صورى، مجموعه آثارش را جمع كرد، و آن را "تاسوعات" (دفترهاى نه گانه) نامید. منظور از تاسوعات پنجاه و چهار رساله كوچك است، در شش مجلد، هریك حاوى نه رساله، شامل مباحث مختلف. در تاسوعه نخستین، بحث درباره انسان و اخلاق است. دومى و سومى شامل مباحث عالم محسوس و عنایت الهى است. و هریك از سه تاسوعه دیگر، حاوى یكى از "اصل هاى سه گانه فلوطین" (ثالوث) یعنى نفس و عقل و واحد (خیر) است. در واقع، او در هر تاسوعه، موضوعات مختلفى را مورد بحث قرار داده است.
علاوه بر فلاسفه مغرب زمین، فلسفه فلوطین در شرق نیز مورد توجه متفكران قرار گرفت. عجیب آنكه این تاثیر به نام خود فلوطین نبود و به نام ارسطو ثبت شد. كتاب مهم "اثولوجیا" سرنوشت عجیبى در فلسفه مسلمانان پیدا كرد. واژه "اثولوجیا" معرّبِ "تئولوگیا" به معناى "فلسفه اولى" یا "الهیات" است. متقدمان این كتاب را نوشته ارسطو مىپنداشتند و آن را هم ردیف كتاب مهم "مابعدالطبیعه" مىخواندند و تفسیر مىكردند. تنها كسى كه در این كتاب و نویسنده آن شك كرد ابن سینا بود، اما با تحقیقات امروزى مشخص شده است كه این كتاب نوشته ارسطو نیست؛ بلكه نقلى آزاد و ترجمه ای از انئادهاى چهارم و پنجم و ششم فلوطین است. بنابراین، فلوطین بدون آنكه نامى از او در كتب فلاسفه ما باشد، در آرای آنان حضور دارد و این حضور چنان است كه فلسفه ما را رنگ و بوى نوافلاطونى مىدهد؛ به گونهاى كه مىتوان به جرات وى را پس از ارسطو و افلاطون موثرترین فیلسوف بر فیلسوفان مسلمان نامید.
درك فلسفه فلوطین، بدون آنكه نگاهى سریع به اوضاع قرن سوم میلادى-عصر پیدایش آن-بیفكنیم میسر نخواهد بود. به قول امیل برئیه، قرن سوم قرن یك سلسله اضطراب هاست. وقوع جنگهاى پى درپى، و گزندهاى دیگرى، چون طاعون و گرسنگى، امپراتورى روم را ناتوان كرد. ضمن آن، وَثَنیت و سایر مظاهر تمدن قدیم روى به سقوط نهاد. حكومت به دست كسانى افتاد كه از فلسفه و علم و ادب آگاهى چندانى نداشتند، و به این چیزها روى خوش نشان نمى دادند. انحطاط به همه زوایاى زندگى راه یافت. وَثَنیّت كه اساس حیات اجتماعى و سیاسى و فكرى بود، به حالت احتضار افتاد. دین هاى شرقى سربرداشتند. ملت ها و دین ها و تمدن ها و عادات به شكل عجیبى درهم آمیختند. در زمینه فلسفه، مذاهبِ قطعی در معرض سخت ترین حملات شكاكان واقع شدند. در چنین جهان پرآشوب و پر اضطرابى، پاره اى كوشیدند تا سعادت را در جهانى غیر از این جهان مادى جستجو كنند. و مى خواستند براى آزادى و خلاص خویش راهى در فلسفه بیابند. فلوطین بیش از آن اندازه كه مى كوشید به شاگردان خود حقایق تازه اى بیاموزد، كوشش مى كرد تا آن ها را براى وصول به سعادت آماده كند. از این رو او هم فیلسوف است و هم علاقه مند به عرفان، زیرا همچنان كه براى درك حقیقت تلاش مى كند، براى رهایى از قیود این جهان مادى و پاك شدن و وصول به حقیقت الهیه نیز در تلاش است.
فلوطین بیان می كند روحى كه در جسد انسان قرار دارد، همواره در معرض شر و رنج و درد است. روح در بدبختى و خوف و شوق و شر زندگى مى كند. جسد براى آن، مانند زندان و قبر است، و جهان به منزله غار. نفس ذاتا پاك و بى آلایش است؛ ولى پیوستن آن، به جهان ماده، موجب شده است كه صفاى خود را از دست بدهد. اما این آلایش هیچگونه تغییرى در جوهر آن نداده است. فلوطین نخستین كسى نیست كه درباره نفس چنین مطلبى بیان داشته است. افلاطون نیز چنین عقایدى داشت.
در آن میان كه مكتب افلاطون فلسفىِ صرف بود، و از جانبی دیگر عقاید اورفئوسى سرشار از افكار دینى بود، و به نظرات فلسفى توجهى نداشت و جهان را پهنه اى مى دانست كه باید در آن سرانجام نفس آدمى تعیین گردد، فلوطین مى خواست ثابت كند كه فلسفه عقلى داراى ارزش دینى نیز هست، و موضوع سرانجام انسان نیز، در عالمى كه اشیا بر وفق یك نظام عقلى ترتیب یافته اند، داراى معنا و در خور توجه خواهد بود. از این روست كه امیل برئیه، فلوطین را از بزرگ ترین فیلسوفان مى داند.